نوشته‌ها

ضرورت های برندینگ و برندینگ دیجیتال- بخش سوم

 در بازاریابی دوران پیش از دیجیتال برای برندینگ اغلب یک آگهی چند ثانیه ای تلویزیون مسئولیت رساندن همه پیام را به عهده داشت. یک گروه با استعداد ، مفهومی نسبتا متفاوت را شناسایی می کردند تا برند را بر پایه آن بنا کنند، سپس برای این مفهوم، افرادی به همان اندازه با استعداد در گروه هایی در بخش خلاقیت ، داستانی را تنظیم می کردند تا مصرف کنندگان این مفهوم نسبتا جدید را درک کنند. سپس افراد رسانه با خرید زمان و برنامه های تلویزیونی این تبلیغ را پخش می کردندو افرادی مثل ما که با شبکه های تلویزیون بزرگ شدیم بیشتر درک و اطلاعاتمان را نسبت به برندها از طریق تبلیغات تلویزیونی بدست می آوردیم و اکثر ما هم که در زمینه برندینگ و تبلیغات فعالیت داریم این فرآیند را مثل یک قانون مقدس پذیرفته ایم. در این حالت نوعی فرهنگ انبوه حاکم بود و رسانه های انبوه هم کارایی خوبی داشتند. تمامی عناصر برندینگ از بازاریابی مستقیم گرفته تا رویدادها و ترویج ها و… بصورت خطی به هم پیچ شده بودند و این دیگر بعهده افراد بااستعداد و خلاق بود که ببینند چگونه باید ارتباطات برندینگ را با موتوراصلی هماهنگ کنند.

اما در دنیای دیجیتال، مدل برندینگ (بازاریابی) از خطی به مدلی کاملا غیرخطی تغییر کرده و فناوری دیجیتال باعث این تغییرات بوده است. با اینکه رسانه های سنتی هنوز هم نقش مهمی در معادله برندینگ بازی می کنند، اما دیگر چیز زیادی را با خود جلو نمی برند. چون دیگر مصرف کنندگان جلوی تلویزیون نمی نشینند تا تبلیغ فلان محصول را ببینند که دیگران گفته اند خوب است. تلویزیون دیگر نه تنها نخستین سرگرمی نیست، بلکه دیگر پاسخ قطعی هم به شمار نمی آید. مصرف کنندگان با شیوه های مختلفی به جمع آوری اطلاعات می پردازند ، آنها وبلاگ ها و نقد و بررسی ها را می خوانند، اخبار محصولات خوب و یا زیان بار را هم می خوانند.

در این میان ابزارهای دیجیتال بستر ایجاد ارتباط اند. طبیعت این تجهیزات رابطه ساز است. تعامل فرد با فرد، برند با فرد ، فرد با برند و مشارکت مصرف کننده در ساخت برند. رسانه های تعاملی تجربه ای غنی از برند به مصرف کنندگان ارائه می کنند. اینترنت فضای پر ازدحامی است و ما مجبوریم پیوسته امتیازات نوآوری خود را در سطح بالایی نگه داریم. در دنیای دیجیتال باید توجه بیشتری به شخصیت برند شود و شخصیتی ملموس برای برند ساخته شود و صدای شخصیت درونی برند به روشنی تعریف شود چون مصرف کنندگان میخواهند بدانند با چه کسی قرار است گفتگو و ارتباط برقرار سازند.
برندینگ

این روزها با انتقال پرشتاب حجم اطلاعات در فضای آنلاین، برندها با سرعتی بیشتر از گذشته ساخته می شوند، به ویژه اگر نیروی مثبتی از ازدحام اینترنت دریافت کنند، این نیرو به رسانه انبوه منتقل می شود. از آنجا که همه چیز در فضای دیجیتال شتاب چند برابر پیدا کرده، اگر اشتباهی صورت بگیرد سازمان دیگر فرصت برنامه ریزی اقدامات جبرانی را ندارد، پس باید برای واکنش آماده بود. این مهم است بدانیم که توانایی مصرف کنندگان در کمک به ساختن هویت برند، هم فرصتی بزرگ است و هم یک چالش به حساب می آید.

تنها داشتن صفحه یا وب سایتی در اینترنت کافی نیست بلکه باید این صفحه جذاب، کامل و در تعامل با مخاطبان باشد. اهمیت محتوا از همیشه بیشتر شده، تکنولوژی قدرت زیادی به مصرف کنندگان داده و شیوه دسترسی کاربران به این محتوا روز به روز تغییر می کند. این بدان معناست که سازمان برای تاثیرگذار بودن باید آگاهانه و دانسته بستری فراهم کند تا مردم با برند به شکلی مناسب ارتباط برقرار کنند. هدف این است که بتوانیم با چند محتوای زیرکانه آنلاین، ایده برند را بین افراد پخش کنیم و بگذاریم پویایی گفتگو کار خودش را بکند.

تغییر مدل جاری، تغییر عمیقی در تفکر سازمان ها برای آغاز فرایند برندینگ پدید آورده است. شرکت های زیرک کم کم متوجه می شوند که نباید تاکیدی بر روی کانال های ارتباطی داشته باشند و باید کار را با یک ایده کلیدی و جذاب شروع کنند. همانطور که اهمیت داشتن یک نقطه تمایز معنا دار در این دوره از زمان افزایش پیدا کرده، اهمیت داشتن یک ایده نیز چند برابر شده است. محرکی که معنی برند را به درستی منعکس کند، می تواند در کاهش هزینه های برندینگ به سازمان کمک کند. اما سردرگمی برای سازمان ها بسیار گران تمام می شود.

سازمان های صاحب برند، پیچ و مهره های میان بخش ها، آژانس ها و سایر نهاد های درگیر برندینگ را باز می کنند و به جای خطی شمردن برندینگ آنها را دور هم جمع می کنند و ایده را درست در وسط قرار می دهند و به این فکر نمی کنند که رسانه چگونه باید برندینگ را جلو ببرد، بلکه براین باور دارند که این ایده برند است که باید رسانه و دیگر قالب های نمایش برند را پیش براند. این ایده است که موفقیت می آورد نه قدرت یک راه ارتباطی خاص . مصرف کنندگان تعهدی به کانال های ارتباطی ندارند، آنها خودشان انتخاب می کنند که کجا و چگونه با یک برند تعامل داشته باشند و سازمان ها ترتیب تعاملات مشتری با برند را رهبری نمی کنند.

نگاه بازاریابی سنتی یعنی نگاه از دید بازار انبوه را باید کنار گذاشت. برندینگ دیگر فقط رسانه نیست، ایده است. باید ببینیم هریک از کانال های ارتباطی چه ارزشی دارند و چگونه می توانند مردم را به سمت برند بکشانند. ایده شما باید خط مشی سازمان دهنده شما باشد و خود را در تمام فعالیت های برندینگ نشان دهد تا مصرف کنندگان بتوانند وعده برند را از طریق تمامی کانال های ارتباطی درک کنند، چه تلویزیون، چه وبلاگ ها و تبلیغات بنری و چه ارتباطات کلامی میان خودشان.

شفافیت ایده برند حیاتی است. لازم است این ایده در ابتدا توسط افراد دخیل در فرآیند برندینگ بخوبی درک شود. اگر ایده برند در سازمان قابل درک نباشد، برای فهماندن آن به افراد خارج از سازمان با مشکل بزرگی مواجه خواهید بود. این موضوع همیشه اهمیت داشته، اما در دنیای دیجیتال اهمیتی چند برابر پیدا کرده است.

ایده برند وقتی تاثیرگذار است که برای مصرف کننده معنای مشخصی داشته باشد. ایده برند باید در هماهنگی کامل با اهداف کسب و کار باشد. کافی است بگوییم اگر موتور برند شما با استراتژی کسب و کار (یعنی شیوه درآمد زایی شرکت) همگام نباشد، شما را تا جای دوری نخواهد برد، در واقع شاید بتوانید چرخی در همان اطراف بزنید.

از ابزارهای کاربردی برندینگ و زیر شاخه آن تبلیغات دیجیتال می توان به وب سایت ها و نرم افزار های درون وب سایت ها، ابزارهای جستجو، پیام های متنی و ایمیل، وبلاگ ها، نقد و بررسی ها، تالارهای گفتگو، تبلیغات بنری، تبلیغات دسته بندی شده آنلاین، ویدیوهای ویروسی و صفحه های شبکه های اجتماعی به عنوان تنها بخشی از این ابزارها اشاره کرد.
برندینگ
ابزارهای برندینگ اثر یکسانی ندارند ، بعضی نسبت به بقیه تاثیر بیشتری روی مصرف کننده دارند، مثلا در بعضی از سازمان ها کیفیت محتوا قدرتمندترین نقش را در برندینگ بازی می کند و در بعضی دیگر امکان جستجو و بررسی سریع گزینه ها. ابزارهای دیجیتال گفته های مردم را درباره زندگی، عشق و کالاهای مصرفی زیر ذره بین می برند. مردم اگر کاملا هیجان زده نباشند، دست کم مایل اند جزئیاتی از مسائل شخصی زندگی خود را در قالب گفتار، تصاویر، ویدیوها و غیره با دیگران به اشتراک بگذارند و به فعالیت های خود سندیت بدهند. در حالی که در گذشته، پی بردن به روند فکری مشتریان بسیار سخت بود.

مفهوم کلی مسیری که مشتری به سوی برند طی می کند عوض شده است. نقشه مسیر اینترنتی مشتری – نقشه سفر مشتری – نخستین گامی است که باید برداشت تا بفهمیم مصرف کنندگان کجا درگیر تجربه برند می شوند و آنرا لمس می کنند و چه تعاملاتی احتمال بیشتری دارند تا به روابط قدرتمندتری منتهی شوند و برای مشتری و شرکت اهمیت بیشتری دارند. باید بدانیم کجا جای بازی است و کجا می توانیم برنده باشیم. برای این کار باید افراد مختلفی با مهارت ها و توانمندی های متفاوت در تیم برندینگ خود داشته باشیم. برند به عنوان حاصل تلاش های آژانس های مختلف، مشاوران، متخصصان فناوری و رسانه، متخصصان جستجو و تولید محتوا و … به مخاطب معرفی می شود. کاری که به بیش از یک نفر برای قضاوت نیاز دارد.

مدیریت تجربه های مشتری توسط برند همواره برای حفظ اعتبار برند و حصول اطمینان از تحقق ادعای برند در تمام کانال های ارتباطی لازم است. قدرت پیگیری اینکه مصرف کننده کجا و چگونه با برند تعامل دارد، یک مزیت رقابتی است که در فضای دیجیتال اهمیتش چندین برابر شده است.

از دیگر پدیده های دنیای دیجیتال این است که بازاریابی در حال ترکیب شدن هرچه بیشتر با روابط عمومی است. سازمان ها باید گفتگوی ویروسی را شکل دهند، مخاطبان مناسب خود را به شکل بهتری تعیین کنند و آنها را با برندینگ مناسبی در زمان مناسب هدف گیری کنند.

برای مطالعه بخش دوم این مقاله به این لینک مراجعه کنید.
چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

ضرورت های برندینگ و برندینگ دیجیتال- بخش دوم

برندینگ شامل زیرساخت ها، خلق و اجرای برنامه است. برندینگ کار یک نفر و حتی یک متخصص نیست بلکه کار تیم چند تخصصی است. موفقیت برند هزینه دارد، زمان بر است، درد دارد و نیاز به زیرساخت و منابع دارد و موافقت و پشتیبانی کامل مدیریت عالی سازمان را نیاز دارد.

ما در برندینگ با سه گروه از مخاطبان سروکار داریم. اول کارکنان سازمان به ویژه فروشندگان و کارمندان بخش خدمات مشتری که حامیان برند در خط مقدم هستند، دوم مشتریان فعلی و سوم مشتریان بالقوه. برای ساختن صدای یکپارچه برای برند، سخت ترین و حیاتی ترین فعالیت برندینگ این است که تمام افراد سازمان درک کنند که نقششان در سازمان بر کلیت تجربه های برندی اثر می گذارد. در نتیجه سازمان ها باید به کارمندان خود قدرت بیشتری بدهند تا بتوانند در سطوح عملیاتی تصمیمات بیشتری بگیرند.

با ورود به دنیای دیجیتال و با رشد اطلاعات و سهولت و سرعت ارتباطات، شیوه تعامل مصرف کننده و برند نیز دگرگون شده است. دنیای دیجیتال اصول برندینگ را تغییر نداده است، بلکه اصولی که همیشه از آنها پیروی می کردیم توسط فناوری دیجیتال واضح تر و پررنگ تر شده است. مردم برحسب تعداد تعامل های برندی، آگاهی خود را بالا می برند و نظراتشان درباره برندها شکل می گیرد و هیچ نظم و قافیه ای برای این شیوه یادگیری وجود ندارد. مصرف کنندگان کنترل اوضاع را بدست دارند و شبکه ها اثری بر آنها نمی گذارند. آنها برندینگ خود را جایی دریافت می کنند که دلشان می خواهد و تنها وقتی که دلشان بخواهد. یکی از دلایلی که مردم تا این حد از شبکه های اجتماعی لذت می برند این است که می توانند در این فضاها برای خود هویت بسازند و برداشت دیگران از این هویت را مدیریت کنند.از دید مصرف کنندگان، شکل و محتوای برندینگ بر مبنای یک انتخاب آگاهانه و میل به دانستن استوار است.

 ما هم مانند دیگران از شرکت کنندگان این عصر جدید برندینگ هستیم. متخصصانی که برندها را می سازند هم، اگر نه بیشتر، دستکم به اندازه مصرف کنندگان هدف شان از ابزارهای ارتباطی شخصی استفاده می کنند. پس عاقلانه است که حداقل به اندازه آنها در این موضوع آگاهی داشته باشیم.

برندینگ

دنیای دیجیتال یک خیابان دوطرفه است. همانطور که ما مصرف کنندگان را با وضوح بیشتری زیر نظر داریم تا ببینیم چه فکری می کنند، چه تجربه هایی دارند و دقیقا در فرایند خرید چه اقداماتی انجام می دهند، آنها هم برندها را با وضوح بیشتری رصد می کنند. در دنیای دیجیتال شما همانی هستید که هستید نه همانی که می گویید. فناوری دیجیتال برای تمام افراد کره زمین فرصتی برابر فراهم کرده تا بتوانند فعالیت های برند را زیر نظر بگیرند و درباره میزان تعهد آنها به وعده های برند قضاوت کنند. مانند تمام فعالیت های برندینگ، فرصت های دیجیتال بسیاری وجود دارند که می توانند تجربه مشتری را از طریق روش های متنوع و در ابعاد مختلف ارتقا دهند.

اینترنت و ابزارهای دیجیتال همانقدر که ارزشمندند همانقدر هم باید محتاطانه با آنها مواجه شد. مصرف کنندگان به راحتی به مقادیر زیادی از اطلاعات دست پیدا می کنند تا مقایسه و سبک و سنگین کردن به عنصر طبیعی فرآیند خرید تبدیل شود. وعده و وعیدها بی شمارند، اما از آنجا که میلیون ها گوش و چشم کافی هم وجود دارد، ابزارهای دیجیتال سرعت مردم در مقایسه و کشف کیفیت یا مزیت هایی که موجب تفاوت برندها می شود را چند برابر کرده اند.

توانایی شنیدن و البته دیدن دیجیتالی فعالیت های مصرف کننده و درک ریزبینانه تر علایق و نیازها و آرزوهایش باعث شده کیفیت دیدگاه سازمان ها برای اداره کسب و کار و تدوین استراتژی برندینگ چند برابر شود. در واقع این توانایی دیگر تبدیل به یک “باید” شده است. فناوری دیجیتال ما را متمرکزتر و دقیق تر کرده است. افرادی را هدف قرار می دهیم که واقعا به دنبال چیزی هستند که ما پیشنهاد می دهیم. پیش از این هیچگاه این فرصت را نداشته ایم که از دیدگاههای بی درنگ مخاطبان، آن هم با چنان شفافیتی مطلع شویم. فناوری دیجیتال مسئولیت تقویت آگاهی ما از ذهنیات مردم را بعهده دارد. اگر ندانید مردم به دنبال چه هستند چگونه می توانید جایگاه برند خود را مشخص کنید یا یک کمپین اثربخش طراحی کنید؟

مردم از ابزارهای شخصی قابل حمل دیجیتال برای برقراری ارتباط استفاده می کنند. برندها نیاز دارند جایی باشند که مردم هستند و باید زودتر از آنها آنجا باشند. دیگر موضوع این نیست که مشتری بخواهد رفتارش را تغییر دهد. بلکه موضوع این است که می توانیم به آنها برسیم یا نه؟ شیوه هایی را که پیش از این برای استفاده از رسانه یا تصمیم گیری های برندینگ مدنظر قرار می دادید را فراموش کنید. نگاه کنید، گوش بدهید و یاد بگیرید. رفتار مصرف کننده باید چراغ راهنمای شما باشد. شاید ساده نباشد ولی واقعا راه دیگری ندارید.

سازمانها کم کم از رویکرد یک برنامه عریض و طویل سالانه، یک ایده و یک زمان بندی گسترده رسانه ای فاصله می گیرند و به سمت سازگاری با فرصت های حین پرواز یعنی فرصت هایی که به تدریج و در حین اجرا کشف می شوند، می روند.

یکی از تغییرات بزرگی که سازمانها با آن دست و پنجه نرم می کنند، ابزارهایی هستند که در خارج از قلمرو آنها ظاهر می شوند. این ها وبلاگ ها هستند و یادداشت های نقد و بررسی محصولات و حرف هایی که خواسته و ناخواسته در اجتماعات آنلاین به صورت ویروسی، دهان به دهان می چرخند و محتواهایی که در خصوص برند توسط مصرف کنندگان تولید می شوند و خود را در شبکه های اجتماعی و به تدریج در سایر رسانه ها نشان می دهند.
برندینگ

یادتان باشد اگر مصرف کننده ای چیزی بخواند، ببیند یا بشنود که به نوعی به برند شما ارتباط داشته باشد، آن عنصر جزئی از ابزارهای برندینگ شما به حساب می آید، چه خوب و چه بد. کلید موفقیت برندینگ در فضاهای فردی دیجیتال، درک بهتر این موضوع است که چگونه این ابزارهای کاربردی باید یا نباید با آمیخته برندینگ ترکیب شوند یا به عبارتی بتوان ارتباط مثبتی بین مصرف کننده و برند ایجاد کرد و ارتباطات منفی را به حداقل رساند.

اگر افراد مناسبی شما را پیدا کنند و شما هم جذب و درگیرشان کنید و چیزی برای ارائه داشته باشید که ارزش به اشتراک گذاری داشته باشد، می توانید با صرف پول کمتر تاثیر بسیار بیشتری داشته باشید. محتوایی که داوطلبانه از سوی کاربر به اشتراک گذاشته شود ارزش خارق العاده ای دارد. اگر موضع سازمانتان و وعده برندتان شفاف باشد و اگر قدرت دیجیتال را به روشنی درک کرده باشید، به بودجه هنگفتی برای بازاریابی نیاز ندارید. فقط به مردم موضوعی بدهید تا درباره آن حرف بزنند و ابزاری بدهید تا نظراتشان را به اشتراک بگذارند. بدین ترتیب بخش قابل توجهی از مسیر را رفته اید.

تلویزیون و آگهی های چاپی هنوز هم نقش خود را بازی می کنند، اما بیشتر این صداها و تصویرها، واژه ها، عکس ها، خروجی های HTML، فلش، بنرها، بلاگ ها، بازی ها و گجت ها در محیط ویژه ای یافت می شوند و آن در ابزارهای ارتباطی دیجیتال است که بسیاری از مردم وقت زیادی را با آن می گذرانند. مردمی که درآن واحد با گوشی های موبایل شان پیام می فرستند، بازی می کنند، تلویزیون می بینند، اخبار مورد علاقه شان را می خوانند و در عین حال با افراد بغل دستی شان حرف می زنند یا روی تردمیل باشگاه ورزشی راه می روند و صفحه اخبار بورس را ورق می زنند.

فناوری همراه می تواند وقت آدم را تلف کند. زیرا ذهن را بی حس و حواس ما را پرت می کند و یکی از اصلی ترین عارضه های آن کاهش تمرکز است. برای همین برندها با چالش دشواری در به چشم آمدن مواجه هستند. باید نقطه تمایز معنادار، قدرتمند و ماندگارتری را انتخاب کند تا موفق شود. در میان این همه صدای ناهنجار یک صدای شاخص می تواند برندی متمایز بسازد.

برای مطالعه بخش اول این مقاله به این لینک مراجعه کنید.

ضرورت های برندینگ و برندینگ دیجیتال- بخش اول

وقتی که کارها خوب پیش نمی رود

 

دوست عزیزی دارم که از تولیدکنندگان قدیمی است و نزدیک به چهل سال است که محصولاتی با کیفیت مطلوب تولید می کند و به مشتریان محدودی که در این سالها گردآورده می فروشد. ایشان در صنعت خود با چند تولیدکننده کوچک و متوسط رقابت می کند و دلخوش است که محصولاتش بهتر از آنهاست.

او چند سال پیش با رویکرد افزایش کمیت و کیفیت محصولات خود، خطوط تولید جدیدی را وارد و نصب کرد. اما با گذشت زمان اندکی ، متوجه شد که جایی برای عرضه محصولات بیشتر به بازار ندارد و به قول ایشان بازار از این نوع محصول اشباع شده و رقابت زیاد است و این از آنجایی است که کسی برند و کیفیت ادعا شده برند را نمی شناسد و تجربه نکرده است.

دوست چندین ساله من یک مهندس مکانیک است و ذهنیت مهندسی و منطقی دارد. او فرصت چندین ساله سرمایه گذاری برای شناساندن و ایجاد ارتباطات برند با مشتریان را نادیده گرفته و آن را هزینه هایی فرض کرده که باید از آنها پرهیز کند. در واقع ایشان ندانسته بال ارتباطات برند خود را قیچی کرده ، غافل از اینکه با یک بال نمی توان پرواز کرد.

سازمان ها می بایست به خودشان یادآوری کنند که چرا باید مشتریان ، محصولی را انتخاب کنند که نمی شناسند ، هیچ تجربه ای از آن ندارند و ارتباطی با آن برقرار نکرده اند کنند. چرا باید قفسه های باارزش فروشگاه ها و یا صفحات اینترنتی فروشگاه های آنلاین، محصول ما را در کنار محصولی عرضه کنند که روزانه هزاران عدد از آن به فروش می رسد در حالی که از محصول ما شاید چند عدد هم به فروش نرسد.

اینجاست که احساس می کنیم کارها به خوبی و آنگونه که ما انتظار داریم پیش نمی رود.

در عرصه کسب و کار بشدت رقابتی امروز که با تغییرات مداوم و با سرعت به جلو می رود، هیچ توجیهی برای غفلت و عدم یادگیری نداریم. ما تغییر را سخت می پنداریم و نمی خواهیم آرامش فعلی خود را بر هم بزنیم. اما باید به یاد داشته باشیم که بزودی بازار، رقبا، شرایط محیطی و… اجبارا آرامش ما را بر هم خواهند زد که دیگر کار از کار گذشته است. این شرح حال بسیاری از سازمان های تولیدی و خدماتی است که یا ورشکسته شده اند و یا درجا می زنند.

باید توجه داشته باشیم آنچه موقعیت بهتر و بدتر آینده سازمان ما را رقم می زند، قدم های درست و نادرستی است که اکنون برمی داریم. ما باید بتوانیم به صراحت بگوییم که کجاییم و در چند سال آینده به کجا می رویم و چگونه می رویم. اگر نتوانیم جوابی بدهیم یعنی هیچ استراتژی و برنامه روشنی نداریم و مشکلی وجود دارد.

در حال حاضر ما بیشتر از مهندسان – خیلی بیشتر – به مدیران استراتژیست و متخصصان حرفه ای حوزه برندینگ و مارکتینگ نیاز داریم تا بلند مدت فکر کنیم و بلند مدت عمل کنیم (نه فقط برروی کاغذ بلکه در عمل) ، نیازهای مخاطبان را بشناسیم و با توجه به شرایط محیط و عملکرد رقبا عکس العمل درست و به موقع نشان بدهیم. ما باید تغییرات را بشناسیم و قدم های درستی در شناخت خود، محیط کسب و کار(خرد-کلان)، مخاطبان ، رقبا، چالش های بالقوه پیش رو، طراحی استراتژی های اثربخش، امکانات ارتباطی جدید و ارزیابی و بهبود استراتژی ها برداریم.

امروزه تقریبا در تمامی کسب و کار های شناخته شده رقابت بالایی وجود دارد و اگر در این عرصه برند نباشیم ، گویا اصلا در بازار وجود نداریم و این در حالیست که 67 درصد ثروت شرکت های برتر ناشی از ارزش ویژه برند آنهاست. توجه داشته باشیم کسب و کاری که فقط پول داشته باشد، کسب و کار فقیری محسوب می شود.

نام تجاری (مارک) بر روی محصول قرار می گیرد و قابل دیدن است و ایجاد آن نهایتا یک هفته به طول می انجامد و فقط حمایت های قانونی را نیاز دارد. اما برند دیدنی نیست و در ذهن و قلب مردم قرار می گیرد و ایجاد آن یک عمر طول می کشد و حمایت های متنوع و پیچیده ای را لازم دارد.

ما به راحتی می توانیم با بکارگیری تکنولوژی درعرض حداکثر چندین ماه به مزایای عملکردی محصولات رقبا دست پیدا کنیم، ولی به راحتی و به سرعت نمی توانیم در قلب و ذهن مخاطبان جای بگیریم و این مزیتی است که براحتی نمی توان آن را کپی کرد.

برند تعهد یا وعده ای است که محصولی یا خدمتی را به مصرف کننده پیوند می دهد. برندها مفاهیم ضمنی هستند که وقتی مثلا در مورد نوع خاصی از بیسکوییت یا شکلات صحبت می شود، خود را نشان می دهد و تمام ذهنیت شما درباره آن برند در مغز شما پدیدار می شود. در سوی دیگر برندینگ قرار دارد که عبارتست از تمامی فعالیت های سازمان و شرکایشان برای اینکه مشتری را وادار کنند درباره برند فکر کند و وقتی راجع به محصولی که ما هم تولید می کنیم فکر می کند، به یاد برند ما بیفتند. و این یعنی اینکه شما بتوانید فروشی بیشتر به مشتریان بیشتر و به قیمت بالاتر و برای سالهای زیاد داشته باشید.

برندینگ مدل تکامل یافته مارکتینگ است. مارکتینگ بر ایجاد سهم بازار بیشتر و ایجاد عوامل مشهود تاکید دارد و اغلب استراتژی های مبتنی بر پروموشن و کاهش قیمت را دنبال می کند و بر نتایج کوتاه مدت تمرکز دارد. در حالی که برندینگ علاوه بر انجام وظایف مارکتینگ بر ایجاد سهم ذهنی و قلب تاکید دارد و برروی عوامل نامشهود و نتایج بلند مدت تمرکز دارد. برندینگ را نباید با تبلیغات اشتباه گرفت چون تبلیغات یکی از چندین ابزار برندینگ است و همانطور که فروش معادل بازاریابی نیست، تبلیغات هم برندینگ نیست.
برندینگ

 

برندینگ دو رکن اصلی دارد: رکن اول وعده ایست که برند بر پایه یک مزیت عملکردی و مزایا و قابلیت های مشهود محصول می دهد. رکن دوم که اهمیت آن خیلی بیشتر از رکن اول است براساس توجه به ارتباطات (عوامل نامشهود) و جایگاه سازی و ایجاد تصویر ذهنی است و نگاه برون گرا دارد. قدرتمندترین برندها بر پایه رابطه ها استوارند. برندها جدای از منطق و مزیت عملکردی، در سطوح احساسی به مذاق مصرف کننده خوش می آیند. مردم با درونشان به شما گوش می دهند. اگر ارتباطی درونی با آنها برقرار کنید می گویند: کافی است، دیگر لازم نیست باقی را بگویید، فهمیدم (این یعنی برندینگ). ولی اگر ارتباطی درونی برقرار نشود، دیگر فرصتی برای ارائه جزئیات باقی نمی ماند.
مردم با احساساتشان به برندها گوش می دهند و اگر در سطح احساسی جذب نشوند، هرگز جذب نخواهند شد. برای ایجاد رابطه باید جنبه های احساسی را تعریف و بوجود آورد ، گفتن اینکه ما خوب و دوست داشتنی هستیم کافی نیست، مهم این است که آن شخصیت متمایز را به وضوح نشان دهیم.

برندینگ و مارکتینگ

از ابزارهای پایه ای برندینگ می توان به رنگ ها، نشان های تجاری، دایره واژگانی که باید در متون تبلیغاتی به کار رود، استانداردهای گرافیکی، فونت هایی که انعکاس دهنده برند باشند، بسته بندی و… اشاره کرد. اینها خوب هستند اما تا وقتی که سازمان نتواند روشن کند که چه عواملی صفات تشخیص برندش را می سازند، متمایز نشان دادن برند در بازار سخت تر می شود و مصرف کننده نیز با دشواری می فهمد که با چه کسی طرف است و کار برای آنهایی که برندینگ را برعهده دارند بسیار سخت می شود و نمی توانند نقاط ارتباط با برند را با ویژگی های برندی پر کنند.

برندسازی اینترنتی چیست؟

برندسازی اینترنتی یک استراتژی است که در آن صاحبان کسب و کار با استفاده از اینترنت تلاش می کنند موقعیت مناسبی در بازار برای معرفی برند خود ایجاد کنند. امروزه حتی شرکت های بزرگ و شناخته شده نیز در حال سرمایه گذاری بر روی برندسازی اینترنتی هستند. به این دلیل که استراتژی های برندسازی اینترنتی دارای تاثیرات بسیار مفیدی برای گسترش و توسعه یک برند در بازار کسب و کار می باشند. برندسازی اینترنتی از این حیث دارای اهمیت می باشد که این روزها اینترنت نقش بسیار مهمی را در زندگی مصرف کنندگان ایفا می کند. از این رو شما نیازمند به استفاده از آن در کسب و کار خود می باشید تا بتوانید پیام خود را به خوبی به مصرف کنندگان و مشتریان خود اطلاع دهید. به وسیله برندسازی اینترنتی در واقع شما از یک سری ابزارهای اینترنتی به عنوان اهرمی برای توسعه فعالیت های بازاریابی خود استفاده می کنید. در برندسازی اینترنتی هدف اصلی ما استفاده از اینترنت به عنوان یک رسانه کارآمد به منظور تبلیغ و معرفی برند خودمان است که این کار در نهایت مانند سایر روش های برندسازی به افزایش فروش محصولات منجر خواهد شد.

اهمیت برندسازی اینترنتی

هر صاحب کسب و کار به خوبی از مزایای برخورداری از یک برند خوب برای شرکت خود آگاه است. از آنجایی که برند چیزی است که اساسا شما را از شرکت های دیگر که محصولات و خدمات مشابه شما ارائه می دهند متمایز می کند، شما باید استراتژی برندسازی خود را به درستی اجرا کنید تا به نتایج موردنظر خود دست پیدا کنید.

با نگاهی گذرا به برخی از برندهای موفق در صنعت، درمی یابیم که نام این برندها با برخی محصولاتشان شناخته می شود که سبب تمایز آنها با سایر برندها شده است. در واقع این هدفی است که همه صاحبان کسب و کار باید برای رسیدن به آن تلاش کنند. در برندسازی هدف کلی این است که جایگاه اصلی محصول خود را در بازار هدف پیدا کنیم. بنابراین باید با بهره گیری از ویژگی هایی خاص برای محصول خود، آن را از سایر محصولات مشابه موجود در بازار متمایز کنیم و از آن در جهت تمرکز بر روی برندسازی اینترنتی استفاده کنیم.

برندسازی اینترنتی

در واقع تمایز محصول و موقعیت یابی محصول دو مقوله کاملا مرتبط به یکدیگر و دو ترفند اساسی هستند که شما می توانید در استراتژی برندسازی اینترنتی خود بکار گیرید تا بخشی از بازار را در اختیار خود بگیرید و براساس آن مشتریان همیشگی برای خود پیدا کنید.

برندسازی اینترنتی برای کسب و کارهای کوچک

جدا از تاثیر شگرفی که خدمات آنلاین در زندگی امروز ما گذاشته است، این بخش سال به سال در حال پیشرفت و توسعه می باشد. به همین جهت اینترنت دائما در حال تبدیل شدن به مکان امن تری برای توسعه بازار است. بهترین خصوصیت اینترنت این است که در آن فرصت پیشرفت برای تمام کسب و کارهای بزرگ و کوچک بطور یکسان فراهم است تا بتوانند برند خود را معرفی کنند و بخشی از بازار مصرف کنندگان را در اختیار بگیرند.

سوالی که مطرح می شود این است که آیا برندسازی اینترنتی ارزش سرمایه گذاری دارد؟

شرکت های زیادی در سرتاسر دنیا به سختی برای معرفی برند خود تلاش می کنند اما با این حال بسیاری از آنها هنوز هم ظرفیت های یک برند آنلاین را  درک نکرده اند. به همین علت این شرکت ها رقابت در جذب مشتری و فروش بیشتر را به رقیبانشان که در بخش برندسازی اینترنتی سرمایه گذاری کرده اند خواهند باخت. در نهایت تصمیم با شماست که قصد سرمایه گذاری در این بخش را دارید یا خیر!

چنانچه این مطلب برای شما مفید بود ممنون میشویم اگر آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.