چگونه رنگ برند خود را انتخاب کنیم؟

برند شما چیزی است که هویت محصولات شما را شکل می دهد. با آگاهی از این موضوع که مردم با دیدن برند شما به چه چیزی فکر می کنند، می توانید در خصوص انتخاب رنگ برند خود تصمیم بهتری بگیرید. زیرا انتخاب رنگ برند می تواند سبب ایجاد یا قطع رابطه مخاطبان با برند شما شود.

برندهای بزرگی همچون گوگل و مک دونالد یک وجه اشتراک دارند و آن این است که این برندها دارای طیف رنگی خاصی هستند که به سرعت توسط آن شناخته می شوند. بنابراین تصور اینکه مثلا رنگ برند گوگل بنفش شود و یا مک دونالد به جای زرد و قرمز از رنگ آبی استفاده کند چندان جالب به نظر نمی رسد.

اما چرا اینگونه است؟ چرا بعضی رنگ ها برای یک برند مناسب به نظر می رسد در حالیکه رنگ دیگری ممکن است به شکست کامل آن برند منجر شود؟ در ادامه سعی می کنیم به این پرسش ها پاسخ دهیم.

انتخاب رنگی که معنای خاصی دارد

در سالهای اخیر تحقیقات متعددی در رابطه با رنگ ها و واکنش های احساسی افراد نسبت به آنها صورت گرفته است. محققان دریافتند که رنگها واکنش های احساسی و عاطفی یکسانی در همه افراد ایجاد نمی کنند، زیرا آنچه که افراد با دیدن رنگها احساس می کنند توسط فرهنگ و جامعه ای تعیین می شود که در آن بزرگ شده اند. به عبارت دیگر احساسی که شما از دیدن رنگ آبی پیدا می کنید، ممکن است کاملا متفاوت با شخص دیگری باشد که در کشور دیگری زندگی می کند.

پس چه رنگی باید انتخاب کنیم؟

انتخاب رنگ برند وابستگی زیادی به شما و محصولی که در قالب برندتان عرضه می کنید دارد. هنگام تصمیم گیری برای انتخاب رنگ برند خود باید اطمینان حاصل کنید که این رنگ با محصول و خدماتی که شما ارائه می کنید متناسب باشد.
برای مثال رنگ بنفش نئون و سبز به نظر نمی رسد که چندان برای رنگ برند یک شرکت بیمه مناسب باشند. همچنین رنگهایی که طبع آرامی دارند نمی توانند در رنگ برند های نوشابه های انرژی زا چندان موفق ظاهر شوند.

اگر شما در انتخاب رنگ برند خود دچار سردرگمی شده اید، بهتر است به نکات زیر توجه کنید تا بتوانید رنگ برند خود را به بهترین شکل انتخاب کنید:

  1. مخاطبان هدف خود را بشناسید. اگر مخاطبان شما بیشتر از افراد بزرگسال می باشند، بهتر است از رنگهای خنثی استفاده کنید و از رنگهای روشن و شادتر در صورتی استفاده کنید که مخاطبان عمده شما از افراد نوجوان و جوانان باشند.
  2. رنگ اصلی یا طیف اصلی رنگ برند خود را تعیین کنید. زیرا این امر بر بسیاری از تصمیمات آتی شما تاثیرگذار خواهد بود.
  3. متوجه شوید که با چه رنگی با مشتریان خود می توانید تعامل بیشتری داشته باشید. برای مثال اگر کار شما فروش ابزارآلات مختلف است، به جای استفاده از رنگهای فانتزی باید از رنگهای فلزات براق مانند خاکستری استفاده کنید.

نکاتی مهم در طراحی بسته بندی مواد غذایی

بسته بندی محصول شما می تواند به عنوان یک وجه تمایز میان شما و برندهای رقیب مورد توجه قرار بگیرد.هدف اصلی از طراحی بسته بندی مواد غذایی این است که محصول از قفسه فروشگاه به سبد خرید مشتری منتقل شود. این یک مفهوم ساده است که بیانگر این مسئله می باشد که طراحی بسته بندی مواد غذایی چقدر می تواند پیچیده باشد.

با توجه به تنوع بسیار زیاد در برندهای عرضه کننده مواد غذایی و همچنین توزیع کنندگان آنها در سطح جهان، هر برندی که بخواهد متمایز از سایرین به نظر بیاید کار سختی خواهد داشت.

توصیه هایی در بسته بندی مواد غذایی

بسته بندی ارزش یک برند را تحت تاثیر قرار می دهد. با توجه به این نکته، طراحی بسته بندی مواد غذایی باید به نحوی انجام شود که بتواند ارزش محصول را به خوبی نشان دهد. بدون شک باید ظاهر خوبی داشته باشد اما هدف اصلی آن باید برقراری ارتباط بین برند و مصرف کننده باشد:
خریداران نیاز به یک دلیل قانع کننده دارند تا محصول شما را به محصول مشابه یک برند دیگر که در قفسه مجاور آن قرار دارد ترجیح دهند. بسته بندی محصول باید کاملا واضح و صادقانه مزایای محصول شما را به شیوه های جذابی به مشتریان نشان دهد.

برای رسیدن به چنین هدفی برندها نیاز دارند که درک روشنی از محصولات خود، بازار هدف خود و نحوه ارائه محصولات خود در مقایسه با رقبا داشته باشند. ما در حال صحبت در مورد هویت برند هستیم و این موضوع بر کلیه عواملی که در ادامه می آیند تاثیرگذار خواهد بود.

ایمنی مواد غذایی

بدیهی است که تصمیمات اتخاذ شده در طراحی بسته بندی مواد غذایی باید به گونه ای باشد که تضمین کند آن محصول از کارخانه تا سبد خرید مشتری سالم خواهد ماند. بنابراین یکی از مهمترین اهداف بسته بندی مواد غذایی همین موضوع است.

سبک بسته بندی

سبک و نوع بسته بندی مواد غذایی بیشتر از مورد قبلی تاثیرگذار خواهد بود. بسته بندی ها به شکل های مختلفی عرضه می شوند و ممکن است دردسرهای زیادی در زمینه لجستیک و حمل و نقل برای شرکت های توزیع کننده و حمل و نقل مواد غذایی ایجاد کنند.
سبک بسته بندی باید به گونه ای باشد که برای تازه نگهداشتن مواد غذایی مناسب بوده و همچنین حمل و نقل آن آسان باشد.

اطلاعات محصول

در طراحی بسته بندی مواد غذایی باید از کلی گویی و جزئی گویی بیش از اندازه دوری کرد. بسته بندی محصول باید ارزش های کلیدی محصول را به طور کامل برای مصرف کننده بازگو کند بدون اینکه مشتری با انبوهی از متن مواجه شود! مثلا اگر شما تولید کننده قهوه ارگانیک هستید باید این موضوع را به اطلاع مشتریان برسانید. اما نوشتن این مطلب بر روی بسته بندی که این قهوه در چه زمینی کاشته شده است چندان مفید نخواهد بود.

هماهنگی با هویت برند

چه چیزی سبب می شود که مشتریان محصول شما را به محصول رقبایتان ترجیح دهند؟ زیبایی ظاهری نقش پررنگی در این مورد ایفا می کند. برخی از برندها از رنگ های متنوع و فونت های نامتعارف در طراحی بسته بندی های خود استفاده می کنند تا بیشتر در معرض دید باشند. هر اقدامی در این زمینه باید با هویت برند شما هماهنگ باشد و بتواند تمایز بین محصولات شما و رقبایتان را پررنگ تر نماید.

بسته بندی باید سبب افزایش فروش شود

در نهایت مهمترین هدف از طراحی بسته بندی مواد غذایی این است که اطلاعاتی به مشتریان بدهد و نشان دهد که چرا محصول شما با سایر محصولات مشابه متفاوت می باشد. شما نیاز دارید که بازار هدف خود را به خوبی بشناسید و بدانید که چه نکاتی را در طراحی بسته بندی خود رعایت کنید تا به مخاطبان هدف خود این انگیزه را بدهید که محصول شما را خریداری کنند.

آیا برندهای لوکس به فروش آنلاین نیاز دارند؟

تعداد مصرف کنندگان برندهای لوکس از 95 میلیون در سال 1995 به 330 میلیون نفر در سال 2013 افزایش یافته است که افزایش تقریبا 300 درصدی این مورد را در کمتر از 20 سال نشان می دهد. نتیجه همین بررسی نشان می دهد که هرسال 10 میلیون به تعداد این افراد اضافه می شود و از این رو انتظار می رود که تا سال 2020 این تعداد به بیش از 400 میلیون نفر برسد.

هدف از بازاریابی برندهای لوکس این است که این افراد تازه وارد را جذب برند خود بکنند و آنها را تبدیل به مشتریان وفادار خود بکنند.

متمایز بودن برندهای لوکس از فروش آنلاین

برندهای لوکس تصمیم گرفته اند که فروش آنلاین را به عنوان جایگزینی برای کانال های توزیع سنتی مورد استفاده قرار دهند.

بررسی ها نشان می دهد که در سال 2015 بیش از 20 درصد از فروش برندهای لوکس از طریق تجارت الکترونیک بدست آمده است. این میزان نشان می دهد که تمایل برندهای لوکس برای افزایش فعالیت در حوزه فروش آنلاین در حال افزایش است.

حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا اساسا برندهای لوکس باید محصولات خود را به صورت آنلاین بفروشند یا خیر؟ در ادامه به دنبال یافتن پاسخی مناسب برای این پرسش خواهیم بود.

دلایل مخالفان فروش آنلاین برای برندهای لوکس

ژان کاپفرر که یکی از متخصصان حوزه برندهای لوکس است، از طرفداران سرسخت شیوه های سنتی خرده فروشی برای این برندها می باشد. از نظر وی یک برند لوکس که به صورت آنلاین فروخته می شود، به دلایلی دیگر جزو برندهای لوکس محسوب نمی شود:

  • یک کانال فروش اینترنتی آسیبی برای وضعیت منحصربفرد برندهای لوکس محسوب می شود. کانال های فروش آنلاین بیشتر مخصوص به برندهای معمولی هستند که می خواهند برای همه مشتریان در دسترس باشند و به سرعت نیازهای آنها را برطرف سازند. اما برندهای لوکس تنها برای مشتریانی خاص هستند و همه افراد قادر به خریداری آنها نیستند. بنابراین فروش اینترنتی برای این نوع برندها مناسب نخواهد بود.
  • از دید بسیاری از مردم، فروش آنلاین غالبا با قیمت های پایین تر در ارتباط است. بنابراین اگر برندهای لوکس بخواهند از این طریق محصولات خود را عرضه کنند، ناچار خواهند بود تحت تاثیر این تفکر عمومی قرار بگیرند و در این صورت کم کم اعتبار خود را از دست خواهند داد و دیگر نخواهند توانست قیمت بالای محصولات خود را توجیه کنند.
  • خرده فروشی بخشی جدایی ناپذیر از یک برند لوکس محسوب می شود. اینترنت یک محیط خرید کاملا غیرشخصی است که قادر به ایجاد یک تجربه واقعی برای خرید یک کالای لوکس نخواهد بود.

دلایل موافقان فروش آنلاین برای برندهای لوکس

طرفداران فروش آنلاین این نکته را درک می کنند که تجارت الکترونیک یک فرصت بزرگ برای رسیدن به خریداران جدید که با خرید آنلاین بسیار راحت هستند را ایجاد می کند. دلایل آنها برای مفید بودن فروش آنلاین برای برندهای لوکس عبارتند از:

  • افراد ثروتمند بسیار بیشتر از مصرف کنندگان عادی پول و زمان خود را هزینه می کنند. آنها در محیط های آنلاین بسیار راحت هستند و هزینه های زیادی را جهت خریدن محصولات لوکس برای خانه خود حاضرند پرداخت کنند.
  • دلیل دیگر این است که نسل جدید خریداران برندهای لوکس بیشتر با اینترنت و شبکه های اجتماعی در ارتباطند و خرید از اینترنت را بسیار می پسندند. به همین دلیل دیگر این نسل از مشتریان ثروتمند را نمی توان تنها با شیوه های قدیمی فروش جذب نمود.
  • فروشگاه فیزیکی برای برندهای لوکس می تواند مشکلاتی را ایجاد کند. آیا اتفاقی که برای اپرا وینفری در در یک فروشگاه لاکچری در سوییس رخ داد را به یاد دارید که در آن مسئول فروش حاضر نشد کیف های لوکس فروشگاه را به او نشان دهد؟ برخی از خریداران ممکن است با اشتیاق زیادی وارد یک فروشگاه برندهای لوکس شوند در حالیکه به دلایلی ممکن است نتوانند خدمات موردنیاز خود را دریافت کنند و حتی از آنها محروم شده باشند.

برندهای لوکس

جمع بندی

کلیه آمارها حاکی از این هستند که حوزه تجارت آنلاین هرسال به طور فزاینده ای در حال رشد می باشد. در این راستا به نظر نمی رسد ماهیت محصول یک مانع باشد، زیرا امروزه شما تقریبا قادر به خریداری آنلاین هر نوع وسیله ای از قبیل کفش و عینک آفتابی تا حتی اتومبیل نیز خواهید بود.

از نظر صاحبان برند، فروش آنلاین به معنی توزیع گسترده تر و دسترسی سریع به یک بازار جغرافیایی وسیع است. برندهای لوکس با توجه به رشد روزافزون اینترنت در سطح جامعه باید از این فرصت به بهترین شکل استفاده کنند.

با این حال ممکن است استراتژی فروش آنلاین برای همه برندهای لوکس مناسب نباشد. مدیران برندهای لوکس با پاسخ به سوالات زیر می توانند نسبت به ورود یا عدم ورود به این بخش تصمیم بگیرند:

  • آیا محصول آنها به گونه ای است که مشتریان باید پیش از خرید حتما محصول را لمس کرده و آن را امتحان نمایند؟
  • آیا کاربرد محصول محدود به منطقه جغرافیایی خاصی است؟
  • آیا محل خرید عامل کلیدی در تصمیم خرید محسوب می شود؟
  • آیا در محصولات مشابه با محصول آنها موارد تقلبی نیز وجود دارد؟
  • آیا با داشتن نمایندگی پخش برای برند اصلا نیازی به فروش آنلاین وجود دارد؟
  • آیا فروشگاه آنلاین محصول آنها را در اختیار گروه خاصی از مخاطبان قرار می دهد که این مدیران تمایلی به دسترسی این افراد خاص به محصولات خود ندارند؟
  • آیا فروش آنلاین می تواند به میزان فروش فروشگاه های موجود لطمه بزند؟

اگر پاسخ به اکثر سوالات مثبت باشد، ایجاد یک فروشگاه آنلاین برای برندهای لوکس مناسب نخواهد بود. اما قبل از پاسخ دادن به این سوالات باید تمام جوانب کار را بطور کامل بسنجید.

برای مثال اگر محصول به گونه ای باشد که مشتریان باید آن را بصورت حضوری امتحان کنند و بعد نسبت به خرید آن تصمیم بگیرند شاید ایده استفاده از فروشگاه آنلاین برای جذب مشتریان جدید چندان مناسب نباشد. اما برای مشتریان قدیمی تر که با برند آشنایی کاملی دارند و از کیفیت محصولات آگاهی کافی دارند فروش آنلاین یک گزینه بسیار خوب می باشد.

چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

چگونه بهترین نام دامنه را برای سایت خود انتخاب کنیم؟

آدرس دفتر شما، چیزی است که به شما کمک می کند تا توسط مشتریان خود شناخته شوید. نام دامنه نیز دقیقا همین کار را انجام می دهد. در دنیای اینترنت که از میلیون ها سایت تشکیل شده است، نام دامنه سایت شما باید منحصربفرد باشد.

تا آنجایی که به علم بازاریابی مربوط می شود، نام دامنه سایت صرفا یک نام نیست، بلکه هویت یک برند در دنیای گسترده وب می باشد. بدیهی است که همه ما اسامی سایت هایی را به خوبی به یاد داریم. مانند گوگل، فیسبوک، جیمیل و… . در انتخاب نام این دامنه ها نکات مشترکی لحاظ شده است. بازاریاب های با تجربه این موارد را کشف خواهند کرد و آنها را در خرید دامنه سایت در نظر می گیرند.

اگر شما یک بازاریاب تازه کار هستید، جای نگرانی نیست. زیرا در خصوص انتخاب نام دامنه سایت برای شما چند راهنمایی داریم. این نکات کلی هستند و با رعایت آنها می توانید اسامی را در ذهن افراد ایجاد کنید. هر چند که شما باید در انجام این کار سریع باشید، زیرا سرعت رشد تقاضا برای خرید دامنه های جدید بسیار زیاد است.

نکاتی مفید درباره انتخاب بهترین نام دامنه برای یک برند

1.مختصر و مفید بودن نام دامنه:

اکثر مردم حافظه بلندمدتی ندارند. پس در انتخاب یک نام دامنه برای سایت باید این نکته را درنظر داشته باشید. آیا اگر گوگل به جای این نام دامنه از دامنه ای به نام googlethesearchengine.com استفاده می کرد، باز هم این چنین محبوب بود؟

مسلما انتخاب نام دامنه سایت به نام برند وابسته می باشد. پس بهتر است که در انتخاب نام برند از نامهای کوتاه تری استفاده کنیم که به خاطر سپردن آنها راحت تر باشد. اگر می خواهید از برخی کلمات کلیدی در نام دامنه خود استفاده کنید، این کار را به نحوی انجام دهید که نام دامنه را بطور غیر لازم طولانی نکنید.

در نهایت سعی کنید که نام دامنه سایت شما از حداکثر 15 کارکتر تشکیل شود.

2.انتخاب پسوند مناسب برای دامنه:

اینجاست که بسیاری از افراد مرتکب اشتباه می شوند. پسوند دامنه چیزی است که به کاربران کمک می کند تا بتوانند نوع سایت شما را تشخیص دهند.رایج ترین پسوندها شامل .com و .org و .info و .net و .edu و .gov می باشند. جدا از این موارد، پسوندهایی مبتنی بر منطقه و مکان نیز وجود دارد مانند: .ir و .de و…

با توجه به برند و مشتریان هدف، باید بهترین پسوند را برای دامنه سایت انتخاب کنید. برای مثال اگر شما یک برند کاملا تجاری دارید، بهترین انتخاب برای شما .com خواهد بود و اگر مدیر یک موسسه غیرانتفاعی هستید، بهتر است از .org استفاده کنید.

3.تمرکز بر روی حروف:

نام برند شما ممکن است از کاراکترهای خاصی تشکیل شده باشد اما چندان خوشایند نخواهد بود اگر این کاراکترها نیز در نام دامنه قرار داشته باشند.

همانطور که قبلا گفتیم، نام دامنه باید به گونه ای باشد که مردم به راحتی آن را به یاد آورند. استفاده از اعداد و کاراکترهای خاص در اینجا توصیه نمی شود. پس تا حد امکان از این موارد استفاده نکنید.

4.در صورت امکان شامل کلمه کلیدی:

می توانید در صورت لزوم کلمات کلیدی مهمی که در حوزه کاری شما در بحث سئو مورد توجه قرار دارد را در نام دامنه خود قرار دهید. اما اگر شما صاحب یک برند معروف و باسابقه هستید، انجام این کار هیچ ضرورتی ندارد.

هدف اصلی از افزودن کلمه کلیدی به نام دامنه سایت، جذب مشتریان و کاربران بیشتر به سایت شماست. اگر کسب و کار شما به گونه ای است که اکثر مشتریان خود را از طریق ابزارهای ارتباطی موجود دریافت می کنید، استفاده از کلمات کلیدی در نام دامنه سایت را توصیه نمی کنیم. در غیر این صورت استفاده از کلمه کلیدی راهی برای رسیدن به موفقیت خواهد بود.

توجه داشته باشید که در صورت استفاده از کلمه کلیدی در نام دامنه، طول دامنه سایت از 15 کاراکتر بیشتر نشود.

5.عدم نقض علامت تجاری سایر برندها:

علائم تجاری بسیار خطرناک هستند. حتی برخی از رایج ترین واژه ها در انحصار برخی از شرکت ها و برندها قرار دارند. قبل از تهیه دامنه برای وب سایت خود باید مطمئن شوید که نام دامنه سایت شما هیچ یک از این موارد را نقض نمی کند. زیرا در صورت نقض این موارد ممکن است این شرکت ها از شما شکایت کنند.

با رعایت نکات فوق شما می توانید بهترین نام دامنه را برای برند خود انتخاب کنید. دلیل اینکه ما هیچ مثال خاصی را در این خصوص مطرح نکردیم این است که شما طیف بسیار وسیعی از دامنه ها را برای انتخاب پیش روی خود دارید. بنابراین باید با درک هویت برند خود، مناسب ترین انتخاب را انجام دهید.

چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

استراتژی قیمت گذاری: چگونه بهترین قیمت برای محصول یا خدمات خود را پیدا کنید

اگر شما تاکنون در زمینه استراتژی قیمت گذاری مشارکت کرده باشید، احتمالا می دانید که چه کارهایی می توان در این زمینه انجام داد.

قیمت بسیار پایین تاثیر مخربی بر سودآوری شما خواهد داشت. در حالیکه انتخاب قیمت بیش از حد برای یک محصول، سبب فراری دادن مشتریان شما خواهد شد. قیمت پایین تر منجر به فروش بیشتر محصولات خواهد شد و متعاقبا قیمت بالاتر سبب کاهش فروش خواهد شد. در واقع تعیین قیمت مناسب برای محصولات کار چندان آسانی نخواهد بود.

در جستجوی قیمت بهینه: حداکثر سود یا سهم بیشتر بازار؟

قیمت بهینه، قیمتی است که حداکثر سود آوری را برای کسب و کار شما کسب خواهد کرد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که هدف کلی استراتژی قیمت گذاری ما چیست؟ کسب حداکثر سود یا در اختیار گرفتن بخش عمده ای از بازار؟

هدف ایده آل شما باید سودآوری باشد. بر خلاف باور عمومی، کسب و کاری که بخش بیشتری از بازار را در اختیار داشته باشد، لزوما سودآور نخواهد بود.

اگر هدف اصلی شما، افزایش سهم کسب و کار خود در بازار باشد، ارائه قیمت های ارزان در شروع کار بسیار وسوسه انگیز خواهد بود. این کار تا زمانی که به سوددهی مناسبی برسید و بتوانید تبلیغات موثری برای کسب و کار خود انجام دهید، می تواند مفید باشد. اما در درازمدت چندان منطقی و کارساز نخواهد بود.

بیش از حد گران به چه معناست؟

یک کسب و کار با ترکیبی از مشتریان سروکار دارد: دسته اول آنهایی هستند که بیش از ارزش محصولات شما برای آنها پول پرداخت می کنند. دسته دوم آنهایی هستند که از قیمت فعلی راضی هستند و دسته آخر کسانی هستند که فکر می کنند قیمت محصولات شما بسیار زیاد است.

عبارت “بیش از حد گران” موجب ناامیدی بسیاری از افراد می شود. به ویژه آنهایی که همواره به دنبال قیمت های پایین تر می باشند. اما در کشورهای توسعه یافته، “بیش از حد گران” به معنای عدم توانایی پرداخت مبلغ نیست بلکه به این معناست که محصول عرضه شده، ارزش پرداخت چنین مبلغی را ندارد.

در کشورهای درحال توسعه، مردم اغلب از قیمت مواد غذایی و سایر نیازهای روزانه خود شکایت دارند. همان افراد بسیار خوشحال خواهند شد که آخرین نسخه معروف ترین برندهای اسمارت فون را داشته باشند.

استراتژی قیمت گذاری

فاکتورهای تاثیرگذار بر روی استراتژی قیمت گذاری

هدف اصلی این است که یک تعادل مناسب بین قیمت و میزان فروش به دست بیاورید. در ادامه موارد تاثیرگذار در این زمینه بیان می شوند:

1.هزینه های ثابت و متغیر:

اولین گام این است که تمام هزینه های مرتبط با محصول یا خدمات را که در بازار عرضه می کنیم، به طور دقیق محاسبه کنیم. بسیاری از شرکت ها توسط ابزارهای آماری دقیق هزینه های ثابت و متغیر خود را به خوبی محاسبه می کنند. با این حال در کسب و کار های تازه تاسیس به دلیل تجربه کمتر ممکن است با هزینه های پیش بینی نشده ای روبرو شوند که سبب کاهش سود آنها می شود.

2.در دسترس بودن محصولات جایگزین:

اگر مصرف کنندگان بتوانند محصولات جایگزینی که مشابه محصول شما باشند و نیازشان را برطرف بکنند پیدا کنند، در این صورت امکان افزایش قیمت منطقی محصول تان به طور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا می کند.

3.تصویر برند:

رابطه مستقیمی بین حضور برند در بازار و استراتژی قیمت گذاری آن وجود دارد. بسیاری از محصولات فوق العاده موفق به کسب جایگاه مناسب در بازار نمی شوند. چرا که این محصولات تحت برند نامناسب عرضه می شوند.

4.سطح تفاوت محصولات با یکدیگر:

شرکت هایی که محصولات خلاقانه و منحصربفرد ارائه می دهند، در بسیاری از موارد می توانند به راحتی سود بالایی از فروش محصولات خود کسب کنند. برای تولید یک محصول با کیفیت بالا هزینه زیادی صرف خواهد شد. بنابراین سود بالا می تواند بخشی از این هزینه ها را جبران کند.

5.سطح رقابت در زمینه کاری مشابه:

یک قاعده کلی در این زمینه وجود دارد که هرچه رقابت بیشتری در یک رده کاری وجود داشته باشد، در این صورت شرکت ها تحت فشار بیشتری برای انتخاب قیمت مناسب قرار می گیرند.

6.تقاضای فصلی:

اگر فروش شما در یک دوره زمانی خاص رخ می دهد، قیمت های خود را باید متناسب با آن تنظیم کنید.

7.تقسیم بندی بازار:

یک استراتژی خوب برای افزایش میزان سودآوری، هدف قرار دادن گروههای متفاوتی از مشتریان می باشد. بعنوان مثال تقسیم بندی مشتریان به دو گروه مسکونی و تجاری می تواند مفید باشد.

8.توانایی ارائه محصولات مکمل:

این محصولات همراه با سایر محصولات به فروش می رسند. از نمونه های این گونه محصولات می توان به کارتریج پرینتر و قاب موبایل اشاره کرد. این محصولات بسیار سودآور خواهند بود زیرا به امکانات محصول اصلی می افزایند و آنها را کاربردی تر می سازند.

همانطور که می بینید استراتژی قیمت گذاری نیاز به تجزیه و تحلیل کامل از قابلیت های کسب و کار شما و درک خوبی از محیط رقابتی می باشد.

چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آنرا با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

7 دلیلی که کسب و کار شما نیاز به رقبای تجاری قوی دارد

بازاریاب ها یک طرز فکر کاملا مبارزه طلبانه دارند:

برای اینکه یک برند به موفقیت برسد، سایر رقبای تجاری باید شکست بخورند. ما بازاریابی را یک جنگ و رقبایمان را دشمن می پنداریم و هدف اصلی مان این است که آنها را از مسیر موفقیت در کسب وکارشان دور کنیم.

واقعیت این است که شما هرگز نخواهید توانست رقیبانتان را به طور کامل از عرصه کسب و کار خود حذف کنید. اهمیتی ندارد که شما چقدر پیشنهادهای خوبی ارائه دهید، در هر حال نمی توانید نظر همه را جلب کنید. و همواره مشتریانی خواهند بود که رقیبان شما را به دلایل مختلفی انتخاب می کنند.

از آنجایی رقابت چیزی است که همه ما با آن در جنبه های مختلف زندگی روبرو هستیم، شاید بد نباشد اگر به جنبه های مثبت آن بنگریم.

داشتن رقبای تجاری قوی چندان هم بد نیست. در شرایطی شما می توانید با اتخاذ تصمیمات درست آنها را مجبور به انجام کارهایی کنید که به طور غیر مستقیم سبب رشد کسب و کار خودتان می شود.

رقبای تجاریدر ادامه به بررسی دلایل مفید بودن برخورداری از رقبای تجاری قدرتمند در عرصه کاری خود می پردازیم:

  1. انگیزه ای برای بهتر انجام دادن کارها:

    رقبای تجاری قدرتمند همواره هشدارهایی برای شما به همراه خواهند داشت و بر این موضوع تمرکز دارند تا بتوانند پیشنهاد هایی بهتر از شما به مشتریان ارائه دهند. بعبارت دیگر، یک کسب و کار که در حال پیشرفت نباشد، قطعا در حال مرگ خواهد بود.
    بدون داشتن رقیب، شرکت شما در شرایطی یکنواخت به سر خواهد برد و خبری از ایده های جدید و رشد در آن نخواهد بود.

  2. معیارهایی برای برتری پیشنهاد نسبت به پیشنهاد رقبای تجاری:

    مردم اصولا علاقمندند که پیش از خرید، یک مقایسه کلی از آن جنس با اجناس مشابه سایر برندها داشته باشند. این مقایسه به آنها کمک می کند تا با اعتماد به نفس بیشتری خرید نمایند و نسبت به درستی انتخاب خود اطمینان بیشتری داشته باشند.
    اگر پیشنهاد شما نسبت به رقبایتان برتری داشته باشد، در این صورت احتمالا سهم بیشتری از بازار را تصاحب خواهید کرد.

  3. دلیلی برای افزایش قیمت ها:

    باور کلی بر این است که افزایش رقابت سبب کاهش قیمت ها می شود. اما چنانچه شرکت شما توانایی ارائه یک محصول با کیفیت برتر و یک مشخصه ویژه را داشته باشد، در این صورت می توانید قیمت بالاتری را برای محصول تعیین کنید بدون اینکه نگران از دست دادن مشتریان خود باشید.

  4. داشتن ایده برای ساخت محصولات جدید:

    بسیاری از محصولات جدید در واقع بهبود یافته محصولات موجود در بازار هستند و ایده ای کاملا جدید نیستند. گوشی آیفون شرکت اپل یک جایگزین برتر و ایده آل برای گوشی های هوشمند موجود بود. استیو جابز در مراسم معرفی آیفون برای به رخ کشیدن برتری آیفون از گوشی بلک بری استفاده کرد.
    محصولات رقبا منابع مناسبی برای ایده های جدید به شمار می روند. محصول تولیدی شما می تواند عملکرد، طراحی، دسترسی و قیمت محصولات رقبای تجاری تان را تحت الشعاع قرار داده و آنها را با چالش مواجه کند. همه این موارد به دلیل وجود رقابت قابل انجام هستند.

  5. تعیین میزان وفاداری مشتریان:

    مفهوم وفاداری به برند در یک فضای غیر رقابتی عملا وجود ندارد. در واقع وفاداری به برند به این معناست که یک مشتری پیش از مقایسه محصول شما با سایر برندها احساس کند که برند شما بهترین تجربه کاربری را به او خواهد داد.

  6. یافتن شریک برای رسیدن به اهداف اقتصادی:

    شرکت هایی که در راستای رسیدن به هدف خاصی از روش های مختلف و موازی با یکدیگر کار می کنند، می توانند در ساخت برخی محصولات با یکدیگر همکاری داشته باشند تا بتوانند از نظر اقتصادی به صورت کاملا مقرون به صرفه محصول خود را عرضه کنند. برای مثال شرکت های DELL و Toshiba برای ساخت لپ تاپ های خود از پردازنده های شرکت Intel و AMD استفاده می کنند به جای اینکه خودشان آن ها را بسازند.
    در عوض شرکت Intel می تواند در زمینه تحقیق و توسعه پردازنده های خود سرمایه گذاری وسیعی انجام دهد. این امر به دلیل برخورداری از مشتریان قدرتمندی همچون DELL و Toshiba کاملا می تواند برای آنها سودآور باشد.

  7. یافتن یک شریک تجاری به منظور در اختیار گرفتن بخش جدیدی از بازار:

    نقاط ضعف شرکت شما ممکن است نقاط قوت رقبای تجاری تان باشند. در مواقعی که شما یک بازار هدف جدید را شناسایی می کنید که به تنهایی نمی توانید در آن بازاریابی و تبلیغات محصولات خود را انجام دهید. در این موارد شما می توانید با ایجاد یک شراکت استراتژیک با یکی از رقبایتان که می تواند پیشنهاد شما را به گونه ای کامل کند، بازار هدف جدید را نیز در اختیار بگیرید.
    یک مبارزه گسترده با رقبا ممکن است همیشه ایده خوبی نباشد. موفقیت شما ممکن است در گرو موفقیت رقیبانتان باشد. یک شراکت استراتژیک بدون تلاش برای ربودن مشتری های یکدیگر می تواند در بلند مدت به نفع هر دو طرف باشد.

چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

6 دلیل رایج ورشکستگی برندها

باور این موضوع ممکن است کمی سخت باشد اما برندهای معروفی همچون نوکیا، بلک بری، نورتل و بلاک باستر در سالهای اخیر یا ورشکسته شده اند و یا به شدت در حال نزدیک شدن به آن هستند.

اولین سوالی که ما به عنوان بازاریاب از خودمان می پرسیم این است که: چه اتفاقی افتاد؟ چگونه یک برند با آن همه شهرت و عظمت به یکباره در منجلاب سقوط گرفتار شد؟

یک بررسی دقیق ما را به دلایل تقریبا یکسانی در این رابطه می رساند. در ادامه برخی از دلایل ورشکستگی برندها به ترتیب توانایی رفع شدن بیان می گردند. دلایل ابتدایی تقریبا به راحتی قابل اصلاح و بهبود هستند و دلایل پایانی تقریبا راهی برای جبران ندارند.

دلایل ورشکستگی برندها

ساختن یک محصول به جای برند

شرکت های زیادی وجود دارند که محصولاتی استثنایی تولید می کنند اما هیچ برندی پیرامون آن نمی سازند. تیم مدیریتی این شرکت ها استراتژی فروش مشخصی دارند که عبارت است از: “ما یک محصول عالی با قیمت مناسب ارائه می دهیم.”

اما واقعیت این است که لزوما برد با تولید محصول بسیار خوب نخواهد بود.

کمبود ارتباطات برند

یکی دیگر از دلایل ورشکستگی برندها این است که بودجه بازاریابی برای ایجاد برند و رسیدن به یک چیز مفهوم دار کفایت نمی کند. در حقیقت برخی از مدیران بر این باورند که بازاریابی به نوعی دور ریختن پول محسوب می شود و چیزی که واقعا باعث فروش می شود، کیفیت و قیمت محصول است.

ارتباط مداوم پیام تبلیغاتی برند، کلید نفوذ به ذهن مصرف کنندگان است. برندهایی که در معرض دید نباشند، عملا وجود خارجی ندارند. بنابراین لازم است که با اختصاص دادن بودجه ای مناسب برای ارتباطات برند، خود را وارد رقابت با سایر برندها کنیم تا بتوانیم به تدریج آنها را کنار بزنیم.

عدم بهبود جایگاه برند در بازار و درجا زدن

این اصطلاح به این معنی است که برند در حال حاضر هیچ جایگاه مشخصی در بازار ندارد. این گونه برندها معمولا تنها به واسطه سابقه قبلی که دارند برای سود رسانی در بازار باقی می مانند اما در نهایت محکوم به نابودی هستند.

برند معروف Gap که در زمینه پوشاک فعالیت می کند، در سال 1969 راه اندازی شد و به سرعت تبدیل به نماد پوشاک جذاب و با قیمت مناسب در آمریکا شد.
اما در سالهای اخیر این برند در تلاش برای تعریف هویت خود بوده است و رقابت را به برندهای متمرکزی همچون H&M و Zara باخته است.

عدم توانایی نیروی انسانی برای رشد برند

همزمان با توسعه یک برند، چالش هایی که آن برند با آنها مواجه می شود نیز پیچیده تر می شود. بنابراین برخورداری از نیروی انسانی که توانایی مدیریت این چالش ها را داشته باشد یک اصل ضروری است. لذا مدیران یک کسب و کار باید بتوانند به خوبی این موضوع را مدیریت کنند و در صورت لزوم افراد جدیدی را به مجموعه خود اضافه کنند تا فشار کاری زیادی بر روی سایر کارمندان وارد نشود.

عدم توانایی رقابت با رقبا

حفظ رقابت با رقیبان همیشگی بسیار دشوار است. ویژگی های متمایز محصول شما به سرعت توسط رقیبانتان کپی می شود و تبدیل به وجه اشتراک بین محصولات شما و آنها خواهد شد.

بقای یک برند مستلزم نوآوری مداوم است.

اولین اشتباه برندهایی نظیر بلک بری این بوده است که مدیران آنها تغییرات بوجود آمده در بازار را درک نکردند. بلک بری مدت زمانی طولانی بر این باور بود که گوشی های لمسی تنها یک تب زودگذر در میان مردم است. آنها نتوانستند تکامل گوشی های هوشمند را از یک وسیله صرفا ارتباطی به یک ابزار کامل برای سرگرمی درک کنند.

عدم توانایی حفظ رقابت با سایر رقبا، قطعا منجر به ورشکستگی برندها خواهد شد. به خصوص در زمینه محصولاتی مانند موبایل که دائما با تغییرات گسترده ای مواجه می شوند، تقریبا غیرممکن خواهد بود که بتوانیم بازگشت دوباره ای به بازار داشته باشیم.

فریب دادن مشتریان

دو سال قبل بود که اعلام شد شرکت فولکس واگن به دلیل دستکاری در موتورهای خودروهای تولیدی خود، باعث شده است که اتومبیل ها تا 35 برابر حد مجاز آلودگی تولید کنند. اما با نصب یک نرم افزار در ماشین میزان آلودگی ایجاد شده را کاملا نرمال جلوه می دادند.

بسیاری از برندهای خودرو موفق به گذر از بحران های ناشی از نقص در ساخت محصولات خود شده اند. اما اقدام به فریب دادن عمدی مشتریان به منظور به دست آوردن سهم بازار باعث بروز آسیب های جبران ناپذیر برای برند می شود.

جمع بندی

عوامل متعددی وجود دارند که منجر به ورشکستگی برندها می شوند. عوامل فوق مسئولیت مدیران برندها را برای حصول اطمینان از اینکه کیفیت محصولاتشان در بلند مدت ثابت می ماند را دوچندان می کند.

چگونگی کشف مخاطبان هدف برند

بیشتر مدیران برندها از اهمیت برخورداری از یک تصویر دقیق از مخاطبان هدف آگاهی دارند. با این حال در بسیاری از موارد شاهد این هستیم که این مخاطبان در طول فعالیت های بازاریابی نادیده گرفته می شوند و تاثیر گذاری لازم بر روی آنها صورت نمی گیرد.

ما اغلب قدرت یک برند را با تعداد طرفداران فیسبوک، فالوورهای توئیتر و مشترکین ایمیلی آن می سنجیم. آنچه که ما نمی دانیم این است که آیا این طرفداران در واقع این محصولات را خریداری می کنند یا خیر؟ آیا محصولات ما را به دوستانشان معرفی می کنند یا خیر؟

راه های مختلفی برای تعریف مخاطبان هدف وجود دارد. یکی از راه ها این است که مشتریان بالقوه را بر اساس اطلاعات سخت افزاری مانند جمعیت شناسی، استفاده از رسانه های اجتماعی و نوع خریدها شناسایی کنیم. این موارد مهم هستند اما ما نیاز داریم که مخاطبان هدف خود را کمی دقیقتر شناسایی کنیم.

به لحاظ استراتژیکی، مدیران برند باید به این نکته توجه کنند که چگونه مصرف کنندگان با برندهایی که دوست دارند ارتباط برقرار می کنند. همه ما قطعا به برندهای خاصی علاقه داریم و از برخی دیگر کاملا متنفر هستیم و نسبت به برخی دیگر ممکن است بی تفاوت باشیم.

ما از ارتباطی که با برندها به وسیله ابزارهای ارتباطی برقرار می کنیم، می توانیم تصمیم بگیریم که از کدام یکی از آنها استفاده کنیم و کدام یک را کاملا نادیده بگیریم.

ابتدا دسته بندی، سپس برند

هر بار که با یک برند جدید آشنا می شویم، آن را بطور اتوماتیک به یک دسته بندی مرتبط می کنیم. برای مدیر برند این اتفاق به دو دلیل مهم است:

1.ایجاد یک برند در یک دسته بندی با میزان شلوغی کمتر به نحوی که برند بتواند فرصتی برای حضور در بازار کسب کند.

2.در مورد یک برند جدید مهم است که ارتباط بین برند و دسته بندی به خوبی و به شکلی مطلوب برقرار شود تا از سردرگمی و ایجاد ابهام در ذهن مخاطبان هدف جلوگیری شود.

پس از برقراری ارتباط بین دسته بندی و برند، مخاطبان هدف برند را این چهار دسته از مصرف کنندگان تشکیل خواهند داد:

1.صاحب نظران:

افرادی که به طور کلی به این دسته بندی علاقمند هستند و هیچ تعصبی نسبت به یک برند خاص ندارند. آنها از تست کردن، مقایسه و صحبت کردن در خصوص این محصولات لذت می برند و با بسیاری از مارک هایی که در این دسته بندی خاص فعالیت می کنند آشنایی دارند.

این افراد مهمترین منبع برای پیشرفت هر برند محسوب می شوند. تبادل نظر با این کاربران به ما این امکان را می دهد که از کم و کاستی های برند خود نسبت به سایر برندهای فعال در این دسته بندی خاص آگاه شویم.

هدف ما این است که این گروه از کاربران را از برند خود مطلع کنیم اما نه از طریق تبلیغات. این افراد کوچکترین توجهی به تبلیغات شما و هزینه هایی که در این راه خواهید کرد نخواهند داشت.

آنها کیفیت محصولات شما را باید در کار با آنها احساس کنند. پس باید از فرصت جذب این افراد به خوبی استفاده کنیم. چرا که این افراد بیشترین اعتبار را برای برند ما می توانند به ارمغان بیاورند.

2.فرصت طلب ها:

اگر استراتژی بازاریابی ما عمدتا بر روی ارائه پیشنهادات و تخفیفات شگفت انگیز تمرکز دارد، احتمالا بخشی از مخاطبان ما را افرادی فرصت طلب تشکیل می دهند که همواره در انتظار پیشنهادات ویژه و تخفیف ها هستند. این افراد معمولا به برند خاصی اهمیت نمی دهند و تنها به دنبال یک معامله اقتصادی و به صرفه هستند.

این افراد بسیار حساس هستند و دائما قیمت های برندها را با یکدیگر مقایسه می کنند و به دنبال یک خرید ارزان تر می گردند. به طور کلی این دسته از مخاطبان هدف ما همواره به دنبال پایین ترین قیمت برای محصولی خاص می گردند.

تبلیغاتی که این گونه مخاطبان را هدف قرار می دهد بازخورد خوبی خواهد داشت. اما تنها در صورتیکه فروش زیادی صورت بگیرد. در غیر اینصورت این تبلیغات در درازمدت سوددهی مناسبی نخواهند داشت.

3.واقع بین ها:

سومین گروه از مخاطبان هدف که به برند خاصی تعصب ندارند و تنها با خود محصول تعامل دارند آن هم در زمانیکه واقعا به آن نیاز دارند.
این افراد همانند دسته قبل حساسیت زیادی بر روی قیمت ها ندارند، بلکه تصمیم گیری برای خرید را بر اساس ترکیبی از قیمت، ویژگی های محصول، سابقه برند ، راحتی و کیفیت محصول انجام می دهند.

پایه و اساس تصمیم برای خرید در اینگونه افراد، نیاز واقعی به محصول است. این افراد کمتر تحت تاثیر تصویری که برندها از خود منعکس می کنند، قرار می گیرند.
به عنوان مثال این گونه افراد در خرید یک خودرو تنها به دنبال وسیله ای هستند که بتواند آنها را به راحتی از نقطه الف به نقطه ب برساند. این خریداران به یک برند خاص اهمیت نمی دهند، بلکه مسائلی همچون ضریب اطمینان خودرو، میزان مسافت قابل پیمودن با هربار سوختگیری، جعبه دنده، گارانتی و… است.

4.وفاداران برند:

این گروه بیشترین و اصلی ترین خریداران برند را تشکیل می دهند. کدام برندی است که نمی خواهد مشتریان همیشگی و وفاداری داشته باشد که در مقابل تبلیغات وسوسه انگیز برندهای رقیب عکس العملی نداشته باشند و در مقابل برند آنها را به دوستان و خانواده خود نیز بیشتر معرفی کنند؟
مطالعات گسترده در حوزه برندینگ نشان می دهد که وفاداری به برند در حال کاهش است که علت اصلی آن افزایش رقابت بین برندها و تنوع بیش از حد محصولات است که تشخیص تفاوت های میان محصولات را بسیار دشوار کرده است.
در برخی موارد نیز خود برندها با عمل نکردن به وعده های خود باعث از دست دادن مشتریان وفادار خود می شوند.

در مجموع مخاطبان هدف ما را ترکیبی از این 4 گروه تشکیل می دهند. در حالت ایده آل تعداد وفاداران برند و همچنین صاحب نظران بیشتر از افراد فرصت طلب و واقع بین خواهد بود. استراتژی هایی که در راستای بازاریابی دیجیتال برای جذب همه این مخاطبان می توانیم انجام دهیم شامل موارد زیر است:

  •  با ارائه تخفیف های مناسب و فروش ویژه به صورت محدود می توانیم درصد زیادی از افراد فرصت طلب را جذب کنیم.
  • اگر استراتژی ما ارائه اطلاعات کافی، کیفیت بالا و مقایسه ای باشد می توانیم بخش زیادی از مخاطبان صاحب نظر و واقع بین را به خود جذب کنیم.
  • با عمل کردن به شعارهای برند خود و حتی بهبود آنها، مشتریان وفادار بیشتری برای خود بدست می آوریم.

چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

سه استراتژی برندینگ که ارزش کسب و کار شما را افزایش می دهند

شما از کلمه برند چه چیزی متوجه می شوید؟ مردم اغلب این کلمه را به عنوان نام کمپانی استفاده می کنند. اما در واقعیت برند چیزی فراتر از نام یک شرکت است.

یک برند منعکس کننده فعالیت های یک شرکت و نوع محصولات و خدمات آن شرکت است که مصرف کنندگان می خواهند خریداری کنند.
برای مثال وقتی شما به برند نایک فکر می کنید، بلافاصله ذهن شما به موضوعاتی همچون ورزش قهرمانی و قدرت کشیده می شود. همچنین وقتی که به آیفون فکر می کنید، یک تجربه دیجیتالی شگفت انگیز در ذهن شما تداعی می شود.

بنابراین شما به یک استراتژی برندینگ قوی نیاز دارید تا به شما در ایجاد یک هویت برند قدرتمند کمک نماید.
هویت برند شیوه ای است که در آن یک شرکت خود را به مشتریانش نشان می دهد. در حالیکه استراتژی برندینگ تلاش مستمر برای توسعه یک برند موفق است که به یک شرکت کمک می کند به اهداف خاصی دست یابد.

سه استراتژی برندینگ که ارزش کسب و کار شما را افزایش می دهند:

استراتژی برندینگ موقعیت یک شرکت را در بازار تقویت می کند. اگر استراتژی برندینگ با موفقیت اجرا شود، به شما کمک خواهد کرد تا یک برند موفق ایجاد کنید و به اهداف خود در کسب و کار برسید. در این راستا سه استراتژی برندینگ به شما معرفی می کنیم:

1.تعریف شعار برای برند:

شعار برند در واقع یک پیغام است که با مخاطبان هدف شما درباره انتظاراتی که از محصولات و خدمات شما می توانند داشته باشند صحبت می کند. البته باید بدانید که تعریف شعار برند به تنهایی کافی نیست و باید یک هدف مشخص نیز برای برند خود تعریف کنید. در واقع هدف است که شما را از رقبایتان متمایز می کند.
استراتژی برندینگ

برای مثال شرکت معروف IKEA که در زمینه دکوراسیون و طراحی مبلمان در سطح دنیا فعالیت می کند، به مشتریان خود این وعده را می دهد که اجناس خود را با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت به آنها ارائه می کند. اما آنچه که IKEA را از دیگر فروشندگان آنلاین مبلمان متمایز می کند شعار انحصاری آنها با مضمون “کمک به مشتریان برای داشتن زندگی روزمره بهتر” می باشد.

2.ثبات و پایداری برند:

ایجاد یک هویت برندینگ قوی که شما را در معرض دید مخاطبان هدف قرار دهد، مهم است اما حفظ این روند اهمیت بسیار بیشتری دارد. این بدین معنی است که هرگز نباید دست به انجام کارهایی بزنید که مشتریان خود را دچار سردرگمی کنید.

شما باید اطمینان حاصل کنید که تمام پیغام های ارسالی شما به مخاطبان تان از قبیل بروز رسانی صفحه فیسبوک، عکس ارسالی در حساب اینستاگرام و یا ویدیو قرار گرفته در کانال یوتیوب شما با هویت برند شما سازگاری داشته باشد.

شرکت Target که یکی از بزرگترین شرکت های خرده فروشی در سطح دنیا می باشد، در بحث پایداری برند یک الگوی موفق می باشد. آنها 50 سال است که لوگوی خود را تغییر نداده اند!
استراتژی برندینگ

ثبات و پایداری برند Target در سطوح مختلف بازاریابی عمدتا بر روی تجربه خرید موفق متمرکز است. برچسبی که آنها بر روی محصولات خود استفاده می کنند شامل عبارت “انتظارات بیشتر، پرداخت کمتر” می باشد.
رنگ بندی ثابت و تلاش مستمر آنها برای تبلیغ فروشگاه هایشان به عنوان فروشگاه های دارای تخفیف های بالا همراه با ارائه محصولات با کیفیت و خدمات استثنایی برای مشتریان، این برند را را به یکی از محبوب ترین برندها در این زمینه تبدیل کرده است.

یک مثال بسیار موفق دیگر در این زمینه شرکت کوکاکولا می باشد. تمامی عناصر بازاریابی در این برند کاملا با یکدیگر هماهنگ می باشند که همین امر سبب شد تا کوکاکولا تبدیل به یکی از شناخته شده ترین برندهای جهان شود.

برندینگ، شخصیت و هویت را به محصولات و خدمات شما اضافه می کند و این دقیقا همان چیزی است که مردم با آن ارتباط دارند. اگر اشتباهی در این زمینه مرتکب شوید ممکن است تمامی زحمات شما در عرض مدت کوتاهی از بین برود. لذا اطمینان حاصل کنید که شعار، رنگ بندی، لوگو و هرچیز دیگری که به برند شما کمک می کند حفظ شود.

3.دلبستگی عاطفی:

آیا تاکنون دقت کرده اید که چرا برخی از تبلیغات بیشتر منجر به فروش می شوند؟ دلیل آن مشخص است چون این تبلیغات بیشتر سبب برانگیختن احساسات مشتریان می شوند. نتیجه یک تحقیق در سال 2015 نشان داد که آن دسته از آگهی های تبلیغاتی که مبتنی بر احساسات مشتریان بودند بیش از سایر تبلیغات در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شدند.
استراتژی برندینگ

برندها برای ایجاد یک هویت برندینگ قوی نیاز به استفاده از احساسات مخاطبان همچون شادی، غم و اندوه، ترس و خشم دارند. هنگامی که از این احساسات به درستی استفاده شود، نتیجه ای بسیار رضایت بخش در پی خواهد داشت. اما به خاطر داشته باشید که این امر مانند یک شمشیر دولبه می باشد و در صورت استفاده نادرست می تواند عواقب ناخوشایندی در پی داشته باشد. پس باید در برانگیختن احساسات مخاطبان خود دقت لازم را به خرج دهید.

چنانچه این مقاله برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

ضرورت های برندینگ و برندینگ دیجیتال- بخش سوم

 در بازاریابی دوران پیش از دیجیتال برای برندینگ اغلب یک آگهی چند ثانیه ای تلویزیون مسئولیت رساندن همه پیام را به عهده داشت. یک گروه با استعداد ، مفهومی نسبتا متفاوت را شناسایی می کردند تا برند را بر پایه آن بنا کنند، سپس برای این مفهوم، افرادی به همان اندازه با استعداد در گروه هایی در بخش خلاقیت ، داستانی را تنظیم می کردند تا مصرف کنندگان این مفهوم نسبتا جدید را درک کنند. سپس افراد رسانه با خرید زمان و برنامه های تلویزیونی این تبلیغ را پخش می کردندو افرادی مثل ما که با شبکه های تلویزیون بزرگ شدیم بیشتر درک و اطلاعاتمان را نسبت به برندها از طریق تبلیغات تلویزیونی بدست می آوردیم و اکثر ما هم که در زمینه برندینگ و تبلیغات فعالیت داریم این فرآیند را مثل یک قانون مقدس پذیرفته ایم. در این حالت نوعی فرهنگ انبوه حاکم بود و رسانه های انبوه هم کارایی خوبی داشتند. تمامی عناصر برندینگ از بازاریابی مستقیم گرفته تا رویدادها و ترویج ها و… بصورت خطی به هم پیچ شده بودند و این دیگر بعهده افراد بااستعداد و خلاق بود که ببینند چگونه باید ارتباطات برندینگ را با موتوراصلی هماهنگ کنند.

اما در دنیای دیجیتال، مدل برندینگ (بازاریابی) از خطی به مدلی کاملا غیرخطی تغییر کرده و فناوری دیجیتال باعث این تغییرات بوده است. با اینکه رسانه های سنتی هنوز هم نقش مهمی در معادله برندینگ بازی می کنند، اما دیگر چیز زیادی را با خود جلو نمی برند. چون دیگر مصرف کنندگان جلوی تلویزیون نمی نشینند تا تبلیغ فلان محصول را ببینند که دیگران گفته اند خوب است. تلویزیون دیگر نه تنها نخستین سرگرمی نیست، بلکه دیگر پاسخ قطعی هم به شمار نمی آید. مصرف کنندگان با شیوه های مختلفی به جمع آوری اطلاعات می پردازند ، آنها وبلاگ ها و نقد و بررسی ها را می خوانند، اخبار محصولات خوب و یا زیان بار را هم می خوانند.

در این میان ابزارهای دیجیتال بستر ایجاد ارتباط اند. طبیعت این تجهیزات رابطه ساز است. تعامل فرد با فرد، برند با فرد ، فرد با برند و مشارکت مصرف کننده در ساخت برند. رسانه های تعاملی تجربه ای غنی از برند به مصرف کنندگان ارائه می کنند. اینترنت فضای پر ازدحامی است و ما مجبوریم پیوسته امتیازات نوآوری خود را در سطح بالایی نگه داریم. در دنیای دیجیتال باید توجه بیشتری به شخصیت برند شود و شخصیتی ملموس برای برند ساخته شود و صدای شخصیت درونی برند به روشنی تعریف شود چون مصرف کنندگان میخواهند بدانند با چه کسی قرار است گفتگو و ارتباط برقرار سازند.
برندینگ

این روزها با انتقال پرشتاب حجم اطلاعات در فضای آنلاین، برندها با سرعتی بیشتر از گذشته ساخته می شوند، به ویژه اگر نیروی مثبتی از ازدحام اینترنت دریافت کنند، این نیرو به رسانه انبوه منتقل می شود. از آنجا که همه چیز در فضای دیجیتال شتاب چند برابر پیدا کرده، اگر اشتباهی صورت بگیرد سازمان دیگر فرصت برنامه ریزی اقدامات جبرانی را ندارد، پس باید برای واکنش آماده بود. این مهم است بدانیم که توانایی مصرف کنندگان در کمک به ساختن هویت برند، هم فرصتی بزرگ است و هم یک چالش به حساب می آید.

تنها داشتن صفحه یا وب سایتی در اینترنت کافی نیست بلکه باید این صفحه جذاب، کامل و در تعامل با مخاطبان باشد. اهمیت محتوا از همیشه بیشتر شده، تکنولوژی قدرت زیادی به مصرف کنندگان داده و شیوه دسترسی کاربران به این محتوا روز به روز تغییر می کند. این بدان معناست که سازمان برای تاثیرگذار بودن باید آگاهانه و دانسته بستری فراهم کند تا مردم با برند به شکلی مناسب ارتباط برقرار کنند. هدف این است که بتوانیم با چند محتوای زیرکانه آنلاین، ایده برند را بین افراد پخش کنیم و بگذاریم پویایی گفتگو کار خودش را بکند.

تغییر مدل جاری، تغییر عمیقی در تفکر سازمان ها برای آغاز فرایند برندینگ پدید آورده است. شرکت های زیرک کم کم متوجه می شوند که نباید تاکیدی بر روی کانال های ارتباطی داشته باشند و باید کار را با یک ایده کلیدی و جذاب شروع کنند. همانطور که اهمیت داشتن یک نقطه تمایز معنا دار در این دوره از زمان افزایش پیدا کرده، اهمیت داشتن یک ایده نیز چند برابر شده است. محرکی که معنی برند را به درستی منعکس کند، می تواند در کاهش هزینه های برندینگ به سازمان کمک کند. اما سردرگمی برای سازمان ها بسیار گران تمام می شود.

سازمان های صاحب برند، پیچ و مهره های میان بخش ها، آژانس ها و سایر نهاد های درگیر برندینگ را باز می کنند و به جای خطی شمردن برندینگ آنها را دور هم جمع می کنند و ایده را درست در وسط قرار می دهند و به این فکر نمی کنند که رسانه چگونه باید برندینگ را جلو ببرد، بلکه براین باور دارند که این ایده برند است که باید رسانه و دیگر قالب های نمایش برند را پیش براند. این ایده است که موفقیت می آورد نه قدرت یک راه ارتباطی خاص . مصرف کنندگان تعهدی به کانال های ارتباطی ندارند، آنها خودشان انتخاب می کنند که کجا و چگونه با یک برند تعامل داشته باشند و سازمان ها ترتیب تعاملات مشتری با برند را رهبری نمی کنند.

نگاه بازاریابی سنتی یعنی نگاه از دید بازار انبوه را باید کنار گذاشت. برندینگ دیگر فقط رسانه نیست، ایده است. باید ببینیم هریک از کانال های ارتباطی چه ارزشی دارند و چگونه می توانند مردم را به سمت برند بکشانند. ایده شما باید خط مشی سازمان دهنده شما باشد و خود را در تمام فعالیت های برندینگ نشان دهد تا مصرف کنندگان بتوانند وعده برند را از طریق تمامی کانال های ارتباطی درک کنند، چه تلویزیون، چه وبلاگ ها و تبلیغات بنری و چه ارتباطات کلامی میان خودشان.

شفافیت ایده برند حیاتی است. لازم است این ایده در ابتدا توسط افراد دخیل در فرآیند برندینگ بخوبی درک شود. اگر ایده برند در سازمان قابل درک نباشد، برای فهماندن آن به افراد خارج از سازمان با مشکل بزرگی مواجه خواهید بود. این موضوع همیشه اهمیت داشته، اما در دنیای دیجیتال اهمیتی چند برابر پیدا کرده است.

ایده برند وقتی تاثیرگذار است که برای مصرف کننده معنای مشخصی داشته باشد. ایده برند باید در هماهنگی کامل با اهداف کسب و کار باشد. کافی است بگوییم اگر موتور برند شما با استراتژی کسب و کار (یعنی شیوه درآمد زایی شرکت) همگام نباشد، شما را تا جای دوری نخواهد برد، در واقع شاید بتوانید چرخی در همان اطراف بزنید.

از ابزارهای کاربردی برندینگ و زیر شاخه آن تبلیغات دیجیتال می توان به وب سایت ها و نرم افزار های درون وب سایت ها، ابزارهای جستجو، پیام های متنی و ایمیل، وبلاگ ها، نقد و بررسی ها، تالارهای گفتگو، تبلیغات بنری، تبلیغات دسته بندی شده آنلاین، ویدیوهای ویروسی و صفحه های شبکه های اجتماعی به عنوان تنها بخشی از این ابزارها اشاره کرد.
برندینگ
ابزارهای برندینگ اثر یکسانی ندارند ، بعضی نسبت به بقیه تاثیر بیشتری روی مصرف کننده دارند، مثلا در بعضی از سازمان ها کیفیت محتوا قدرتمندترین نقش را در برندینگ بازی می کند و در بعضی دیگر امکان جستجو و بررسی سریع گزینه ها. ابزارهای دیجیتال گفته های مردم را درباره زندگی، عشق و کالاهای مصرفی زیر ذره بین می برند. مردم اگر کاملا هیجان زده نباشند، دست کم مایل اند جزئیاتی از مسائل شخصی زندگی خود را در قالب گفتار، تصاویر، ویدیوها و غیره با دیگران به اشتراک بگذارند و به فعالیت های خود سندیت بدهند. در حالی که در گذشته، پی بردن به روند فکری مشتریان بسیار سخت بود.

مفهوم کلی مسیری که مشتری به سوی برند طی می کند عوض شده است. نقشه مسیر اینترنتی مشتری – نقشه سفر مشتری – نخستین گامی است که باید برداشت تا بفهمیم مصرف کنندگان کجا درگیر تجربه برند می شوند و آنرا لمس می کنند و چه تعاملاتی احتمال بیشتری دارند تا به روابط قدرتمندتری منتهی شوند و برای مشتری و شرکت اهمیت بیشتری دارند. باید بدانیم کجا جای بازی است و کجا می توانیم برنده باشیم. برای این کار باید افراد مختلفی با مهارت ها و توانمندی های متفاوت در تیم برندینگ خود داشته باشیم. برند به عنوان حاصل تلاش های آژانس های مختلف، مشاوران، متخصصان فناوری و رسانه، متخصصان جستجو و تولید محتوا و … به مخاطب معرفی می شود. کاری که به بیش از یک نفر برای قضاوت نیاز دارد.

مدیریت تجربه های مشتری توسط برند همواره برای حفظ اعتبار برند و حصول اطمینان از تحقق ادعای برند در تمام کانال های ارتباطی لازم است. قدرت پیگیری اینکه مصرف کننده کجا و چگونه با برند تعامل دارد، یک مزیت رقابتی است که در فضای دیجیتال اهمیتش چندین برابر شده است.

از دیگر پدیده های دنیای دیجیتال این است که بازاریابی در حال ترکیب شدن هرچه بیشتر با روابط عمومی است. سازمان ها باید گفتگوی ویروسی را شکل دهند، مخاطبان مناسب خود را به شکل بهتری تعیین کنند و آنها را با برندینگ مناسبی در زمان مناسب هدف گیری کنند.

برای مطالعه بخش دوم این مقاله به این لینک مراجعه کنید.
چنانچه این مطلب برای شما مفید بود، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.