برندینگ

ضرورت های برندینگ و برندینگ دیجیتال- بخش دوم

برندینگ شامل زیرساخت ها، خلق و اجرای برنامه است. برندینگ کار یک نفر و حتی یک متخصص نیست بلکه کار تیم چند تخصصی است. موفقیت برند هزینه دارد، زمان بر است، درد دارد و نیاز به زیرساخت و منابع دارد و موافقت و پشتیبانی کامل مدیریت عالی سازمان را نیاز دارد.

ما در برندینگ با سه گروه از مخاطبان سروکار داریم. اول کارکنان سازمان به ویژه فروشندگان و کارمندان بخش خدمات مشتری که حامیان برند در خط مقدم هستند، دوم مشتریان فعلی و سوم مشتریان بالقوه. برای ساختن صدای یکپارچه برای برند، سخت ترین و حیاتی ترین فعالیت برندینگ این است که تمام افراد سازمان درک کنند که نقششان در سازمان بر کلیت تجربه های برندی اثر می گذارد. در نتیجه سازمان ها باید به کارمندان خود قدرت بیشتری بدهند تا بتوانند در سطوح عملیاتی تصمیمات بیشتری بگیرند.

با ورود به دنیای دیجیتال و با رشد اطلاعات و سهولت و سرعت ارتباطات، شیوه تعامل مصرف کننده و برند نیز دگرگون شده است. دنیای دیجیتال اصول برندینگ را تغییر نداده است، بلکه اصولی که همیشه از آنها پیروی می کردیم توسط فناوری دیجیتال واضح تر و پررنگ تر شده است. مردم برحسب تعداد تعامل های برندی، آگاهی خود را بالا می برند و نظراتشان درباره برندها شکل می گیرد و هیچ نظم و قافیه ای برای این شیوه یادگیری وجود ندارد. مصرف کنندگان کنترل اوضاع را بدست دارند و شبکه ها اثری بر آنها نمی گذارند. آنها برندینگ خود را جایی دریافت می کنند که دلشان می خواهد و تنها وقتی که دلشان بخواهد. یکی از دلایلی که مردم تا این حد از شبکه های اجتماعی لذت می برند این است که می توانند در این فضاها برای خود هویت بسازند و برداشت دیگران از این هویت را مدیریت کنند.از دید مصرف کنندگان، شکل و محتوای برندینگ بر مبنای یک انتخاب آگاهانه و میل به دانستن استوار است.

 ما هم مانند دیگران از شرکت کنندگان این عصر جدید برندینگ هستیم. متخصصانی که برندها را می سازند هم، اگر نه بیشتر، دستکم به اندازه مصرف کنندگان هدف شان از ابزارهای ارتباطی شخصی استفاده می کنند. پس عاقلانه است که حداقل به اندازه آنها در این موضوع آگاهی داشته باشیم.

برندینگ

دنیای دیجیتال یک خیابان دوطرفه است. همانطور که ما مصرف کنندگان را با وضوح بیشتری زیر نظر داریم تا ببینیم چه فکری می کنند، چه تجربه هایی دارند و دقیقا در فرایند خرید چه اقداماتی انجام می دهند، آنها هم برندها را با وضوح بیشتری رصد می کنند. در دنیای دیجیتال شما همانی هستید که هستید نه همانی که می گویید. فناوری دیجیتال برای تمام افراد کره زمین فرصتی برابر فراهم کرده تا بتوانند فعالیت های برند را زیر نظر بگیرند و درباره میزان تعهد آنها به وعده های برند قضاوت کنند. مانند تمام فعالیت های برندینگ، فرصت های دیجیتال بسیاری وجود دارند که می توانند تجربه مشتری را از طریق روش های متنوع و در ابعاد مختلف ارتقا دهند.

اینترنت و ابزارهای دیجیتال همانقدر که ارزشمندند همانقدر هم باید محتاطانه با آنها مواجه شد. مصرف کنندگان به راحتی به مقادیر زیادی از اطلاعات دست پیدا می کنند تا مقایسه و سبک و سنگین کردن به عنصر طبیعی فرآیند خرید تبدیل شود. وعده و وعیدها بی شمارند، اما از آنجا که میلیون ها گوش و چشم کافی هم وجود دارد، ابزارهای دیجیتال سرعت مردم در مقایسه و کشف کیفیت یا مزیت هایی که موجب تفاوت برندها می شود را چند برابر کرده اند.

توانایی شنیدن و البته دیدن دیجیتالی فعالیت های مصرف کننده و درک ریزبینانه تر علایق و نیازها و آرزوهایش باعث شده کیفیت دیدگاه سازمان ها برای اداره کسب و کار و تدوین استراتژی برندینگ چند برابر شود. در واقع این توانایی دیگر تبدیل به یک “باید” شده است. فناوری دیجیتال ما را متمرکزتر و دقیق تر کرده است. افرادی را هدف قرار می دهیم که واقعا به دنبال چیزی هستند که ما پیشنهاد می دهیم. پیش از این هیچگاه این فرصت را نداشته ایم که از دیدگاههای بی درنگ مخاطبان، آن هم با چنان شفافیتی مطلع شویم. فناوری دیجیتال مسئولیت تقویت آگاهی ما از ذهنیات مردم را بعهده دارد. اگر ندانید مردم به دنبال چه هستند چگونه می توانید جایگاه برند خود را مشخص کنید یا یک کمپین اثربخش طراحی کنید؟

مردم از ابزارهای شخصی قابل حمل دیجیتال برای برقراری ارتباط استفاده می کنند. برندها نیاز دارند جایی باشند که مردم هستند و باید زودتر از آنها آنجا باشند. دیگر موضوع این نیست که مشتری بخواهد رفتارش را تغییر دهد. بلکه موضوع این است که می توانیم به آنها برسیم یا نه؟ شیوه هایی را که پیش از این برای استفاده از رسانه یا تصمیم گیری های برندینگ مدنظر قرار می دادید را فراموش کنید. نگاه کنید، گوش بدهید و یاد بگیرید. رفتار مصرف کننده باید چراغ راهنمای شما باشد. شاید ساده نباشد ولی واقعا راه دیگری ندارید.

سازمانها کم کم از رویکرد یک برنامه عریض و طویل سالانه، یک ایده و یک زمان بندی گسترده رسانه ای فاصله می گیرند و به سمت سازگاری با فرصت های حین پرواز یعنی فرصت هایی که به تدریج و در حین اجرا کشف می شوند، می روند.

یکی از تغییرات بزرگی که سازمانها با آن دست و پنجه نرم می کنند، ابزارهایی هستند که در خارج از قلمرو آنها ظاهر می شوند. این ها وبلاگ ها هستند و یادداشت های نقد و بررسی محصولات و حرف هایی که خواسته و ناخواسته در اجتماعات آنلاین به صورت ویروسی، دهان به دهان می چرخند و محتواهایی که در خصوص برند توسط مصرف کنندگان تولید می شوند و خود را در شبکه های اجتماعی و به تدریج در سایر رسانه ها نشان می دهند.
برندینگ

یادتان باشد اگر مصرف کننده ای چیزی بخواند، ببیند یا بشنود که به نوعی به برند شما ارتباط داشته باشد، آن عنصر جزئی از ابزارهای برندینگ شما به حساب می آید، چه خوب و چه بد. کلید موفقیت برندینگ در فضاهای فردی دیجیتال، درک بهتر این موضوع است که چگونه این ابزارهای کاربردی باید یا نباید با آمیخته برندینگ ترکیب شوند یا به عبارتی بتوان ارتباط مثبتی بین مصرف کننده و برند ایجاد کرد و ارتباطات منفی را به حداقل رساند.

اگر افراد مناسبی شما را پیدا کنند و شما هم جذب و درگیرشان کنید و چیزی برای ارائه داشته باشید که ارزش به اشتراک گذاری داشته باشد، می توانید با صرف پول کمتر تاثیر بسیار بیشتری داشته باشید. محتوایی که داوطلبانه از سوی کاربر به اشتراک گذاشته شود ارزش خارق العاده ای دارد. اگر موضع سازمانتان و وعده برندتان شفاف باشد و اگر قدرت دیجیتال را به روشنی درک کرده باشید، به بودجه هنگفتی برای بازاریابی نیاز ندارید. فقط به مردم موضوعی بدهید تا درباره آن حرف بزنند و ابزاری بدهید تا نظراتشان را به اشتراک بگذارند. بدین ترتیب بخش قابل توجهی از مسیر را رفته اید.

تلویزیون و آگهی های چاپی هنوز هم نقش خود را بازی می کنند، اما بیشتر این صداها و تصویرها، واژه ها، عکس ها، خروجی های HTML، فلش، بنرها، بلاگ ها، بازی ها و گجت ها در محیط ویژه ای یافت می شوند و آن در ابزارهای ارتباطی دیجیتال است که بسیاری از مردم وقت زیادی را با آن می گذرانند. مردمی که درآن واحد با گوشی های موبایل شان پیام می فرستند، بازی می کنند، تلویزیون می بینند، اخبار مورد علاقه شان را می خوانند و در عین حال با افراد بغل دستی شان حرف می زنند یا روی تردمیل باشگاه ورزشی راه می روند و صفحه اخبار بورس را ورق می زنند.

فناوری همراه می تواند وقت آدم را تلف کند. زیرا ذهن را بی حس و حواس ما را پرت می کند و یکی از اصلی ترین عارضه های آن کاهش تمرکز است. برای همین برندها با چالش دشواری در به چشم آمدن مواجه هستند. باید نقطه تمایز معنادار، قدرتمند و ماندگارتری را انتخاب کند تا موفق شود. در میان این همه صدای ناهنجار یک صدای شاخص می تواند برندی متمایز بسازد.

برای مطالعه بخش اول این مقاله به این لینک مراجعه کنید.